پارت دو تنها با تو
چشمام سیاهی رفت فقد دستی دور کمرم و صدای تهیونگ رو میشنیدم که می گفت
تهیونگ - پاشو چت شد یهو پاشو بردمش سوارش کردم یا تند ترین حد ممکن رفتم بیمارستان رو بران کارد گذاشتمش دکتر گفت
دکتر - فشار عصبی بوده و چیزی نیست
ت/ با نوری تو چشمام بازشون کردم تهیونگ رو کنارم دیدم یادم امد چی شده اشکام سرا زیر شدن ناله بلدی کردم گفتم عوضیا کثافت پدر تو پدر تو نابودم کرد
تهیونگ - بخدا تقصیر من نیست پدرم از جون منم گذشته منم تحدید کرده اون از تو خشش امده و دوست داره عروسش شی لطفا اروم باش
- محکم نگهم داشته بود فقد اشک میریختم رفتیم خونه اونا اجبارمون کردن باهم بخابیم ولی نمیخواستم دارن ازارم میدن ایکاش می شود بخوابم بیدار نشم
تهیونگ - من نزدیکت نمیشم که ناراحت نشی ولی ما باید باهم گرم بگیریم که پدرم شک نکنه قول میدم خودم طلاقت بدم به یه بهانه ای ولی الان باید با هم گرم بگیریم خوب
- با بغضی که داشت خفم میکرد گفتم باشه
۹صبح /
باصدای گوشیم بلند شدم امروز روز مرگم بود روز عروسی اجباری حالم اصلا خوب نبود جواب دادم یونگی بود الو سلام خوبی
یونگی - خوبم تو خوبی کار دارم با حات
تهیونگ - پاشو چت شد یهو پاشو بردمش سوارش کردم یا تند ترین حد ممکن رفتم بیمارستان رو بران کارد گذاشتمش دکتر گفت
دکتر - فشار عصبی بوده و چیزی نیست
ت/ با نوری تو چشمام بازشون کردم تهیونگ رو کنارم دیدم یادم امد چی شده اشکام سرا زیر شدن ناله بلدی کردم گفتم عوضیا کثافت پدر تو پدر تو نابودم کرد
تهیونگ - بخدا تقصیر من نیست پدرم از جون منم گذشته منم تحدید کرده اون از تو خشش امده و دوست داره عروسش شی لطفا اروم باش
- محکم نگهم داشته بود فقد اشک میریختم رفتیم خونه اونا اجبارمون کردن باهم بخابیم ولی نمیخواستم دارن ازارم میدن ایکاش می شود بخوابم بیدار نشم
تهیونگ - من نزدیکت نمیشم که ناراحت نشی ولی ما باید باهم گرم بگیریم که پدرم شک نکنه قول میدم خودم طلاقت بدم به یه بهانه ای ولی الان باید با هم گرم بگیریم خوب
- با بغضی که داشت خفم میکرد گفتم باشه
۹صبح /
باصدای گوشیم بلند شدم امروز روز مرگم بود روز عروسی اجباری حالم اصلا خوب نبود جواب دادم یونگی بود الو سلام خوبی
یونگی - خوبم تو خوبی کار دارم با حات
۱۵.۵k
۱۷ مهر ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.