شش نکته در ماجرای رومینا اشرفی
شش نکته در ماجرای #رومینا_اشرفی
۱. ماجرا هم دردناک است و هم محل درنگ برای کسانی که سررشتهای حتی جزئی در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی دارند. از آن دست ماجراهاییست که میتواند اثر پروانه ایجاد کرده و گاها نقشی فراتر از یک جنگ در تغییر نگرشها و تطور فرهنگی یک جامعه ایفا کند. لطفا با تمسخر یا چسباندنِ انگِ خودشیرینی و روشنفکربازی به پژوهشگرانی که این پدیده را در کانون توجه خود قرار دادهاند، مساله را خفیف جلوه ندهید.
۲. نسبت دادنِ این جنایت به آموزههای اسلامی، نامردیِ محض است. در حقوق اسلامی، آن هم به شرط اثبات با شرایط خاص، نهایت مجازاتِ این دختر صد ضربه شلاق است. به لحاظ فرهنگی هم آموزههای اسلامی ابدا نهادینه شدنِ چنین تعصب کوری در انسانها را تایید نمیکند. ریشهی اصلیِ این مساله را باید در مناسبات اجتماعی و تعصبات عرفی جست.
۳. خواهشا بساطِ این کمپین مبتذلِ "دهانتان را ببندید" و "ساکت بمانید" را جمع کنید. کمپینِ محافظهکارانهی نچسب و حال به همزنی است. بگذارید هرکس در حوزهای که برایش مهم است حرف بزند. قرار نیست اولویت همهی اهالیِ قلم، بررسی نقش آمریکا در طرح خاورمیانهی جدید یا معاملات پشت پردهی شورای شهر باشد. ما که غریبه نیستیم؛ میدانیم این کمپین، شیوهای محافظهکارانه برای عبورِ بیسر و صدا از موضوعیست که نه میتوانید راجع به آن شفاف حرف بزنید و نه به اهمیت مساله پی بردهاید.
۴. فمنیستها و گروهی از روشنفکران، به دنبال سوء استفاده از این ماجرا برای پیشبرد ایدوئولوژیها و طمعکاریهایشان هستند. آنها که در ماجرای شهردار سابق تهران و همسر مقتولش، طرفدار تئوری توطئه علیه یک مرد توسط یک #پرستو بودند و کمپین #نه_به_قصاص راه انداخته بودند، در این مورد جدید، جانبدارِ قصاصِ قاتل و سرنگونی نظامِ مردسالار شدهاند. این جماعتِ سیاستپیشه را هم به حال خودشان رها کنید!
۵. انسان ممکنالخطاست. اما باید بپذیریم که در جامعهی ما و در نگرش کلی، تاوانِ خطای زنان و دختران، بسیار شدیدتر از مردان است. بعید میدانم پسری چهارده ساله به خاطر ارتکابِ خطایی مشابه، سر بریده شود. انکارِ این موضوع، بیانصافیست.
۶. خوب دقت کنید: ازدواج دائم دختری چهارده ساله، کودکهمسری است. صیغه محرمیت و ازدواج موقتش از دید روشنفکران، انحطاط محسوب میشود. رابطهی خارج از این دو هم غیرشرعی است. حالا دو راه بیشتر نمیماند: یا تربیت درست و یا صف انتظارِ مراکز مشاوره روانشناسی. فکر نمیکنید این نابسامانیِ فرهنگی و جیغهای صنعتیِ ما اغلبِ راهها را به بنبست کشانده است؟!
۱. ماجرا هم دردناک است و هم محل درنگ برای کسانی که سررشتهای حتی جزئی در علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی دارند. از آن دست ماجراهاییست که میتواند اثر پروانه ایجاد کرده و گاها نقشی فراتر از یک جنگ در تغییر نگرشها و تطور فرهنگی یک جامعه ایفا کند. لطفا با تمسخر یا چسباندنِ انگِ خودشیرینی و روشنفکربازی به پژوهشگرانی که این پدیده را در کانون توجه خود قرار دادهاند، مساله را خفیف جلوه ندهید.
۲. نسبت دادنِ این جنایت به آموزههای اسلامی، نامردیِ محض است. در حقوق اسلامی، آن هم به شرط اثبات با شرایط خاص، نهایت مجازاتِ این دختر صد ضربه شلاق است. به لحاظ فرهنگی هم آموزههای اسلامی ابدا نهادینه شدنِ چنین تعصب کوری در انسانها را تایید نمیکند. ریشهی اصلیِ این مساله را باید در مناسبات اجتماعی و تعصبات عرفی جست.
۳. خواهشا بساطِ این کمپین مبتذلِ "دهانتان را ببندید" و "ساکت بمانید" را جمع کنید. کمپینِ محافظهکارانهی نچسب و حال به همزنی است. بگذارید هرکس در حوزهای که برایش مهم است حرف بزند. قرار نیست اولویت همهی اهالیِ قلم، بررسی نقش آمریکا در طرح خاورمیانهی جدید یا معاملات پشت پردهی شورای شهر باشد. ما که غریبه نیستیم؛ میدانیم این کمپین، شیوهای محافظهکارانه برای عبورِ بیسر و صدا از موضوعیست که نه میتوانید راجع به آن شفاف حرف بزنید و نه به اهمیت مساله پی بردهاید.
۴. فمنیستها و گروهی از روشنفکران، به دنبال سوء استفاده از این ماجرا برای پیشبرد ایدوئولوژیها و طمعکاریهایشان هستند. آنها که در ماجرای شهردار سابق تهران و همسر مقتولش، طرفدار تئوری توطئه علیه یک مرد توسط یک #پرستو بودند و کمپین #نه_به_قصاص راه انداخته بودند، در این مورد جدید، جانبدارِ قصاصِ قاتل و سرنگونی نظامِ مردسالار شدهاند. این جماعتِ سیاستپیشه را هم به حال خودشان رها کنید!
۵. انسان ممکنالخطاست. اما باید بپذیریم که در جامعهی ما و در نگرش کلی، تاوانِ خطای زنان و دختران، بسیار شدیدتر از مردان است. بعید میدانم پسری چهارده ساله به خاطر ارتکابِ خطایی مشابه، سر بریده شود. انکارِ این موضوع، بیانصافیست.
۶. خوب دقت کنید: ازدواج دائم دختری چهارده ساله، کودکهمسری است. صیغه محرمیت و ازدواج موقتش از دید روشنفکران، انحطاط محسوب میشود. رابطهی خارج از این دو هم غیرشرعی است. حالا دو راه بیشتر نمیماند: یا تربیت درست و یا صف انتظارِ مراکز مشاوره روانشناسی. فکر نمیکنید این نابسامانیِ فرهنگی و جیغهای صنعتیِ ما اغلبِ راهها را به بنبست کشانده است؟!
۳.۱k
۱۰ خرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.