وقتی بهت خیانت میکنه پارت 1
...ویو کوک...
صبح ساعت 7بیدار شدم ا/ت هنوز خواب بود خیلی کیوتی بود میخواستم وقتی خوابه بخورمش ....ببخشید یادم رفت معرفی کنم من جیوه جانگ کوک هستم 2سال میشه که با ا/ت ازدواج کردم و خیلی دوست دارم و با دنیا عوضش نمیکنم بگذریم ...سعی کردم بدون اینکه ا/ت بیدار بشه برم صبحانه بخورم ولی موفق نشدم بیدار شد😒
ا/ت = بیدار شدی ... داری میری(با صدای خوابآلود)
کوک=نه میخوام صبحانه بخورم برات درست کنم بیارم روتخت (ادمین:دانلود یکی از این پسرا) یا میای سر میز میخوری
ا/ت=نه میام تو آماده کن تا من لباسام رو عوض کنم
کوک =باشه ...
و از اتاق رفت بیرون و صبحانه ا/ت رو آماده کرد خودشم فقط قهوه میخورد . ا/ت از اتاق اومد بیرون روی صندلی نشست اما تا لقمه اول رو خورد حالت تهوع گرفت و سریع رفت دست شویی کوک هم لیوان قهوشو گذاشت رو میز و دنبال ا/ت رفت
کوک=حالت خوبه میخوای بریم بیمارستان(با نگرانی)
ا/ت=نه فکر کنم بخاطر ضعف بوده ...خوبم چیزیم نیست
کوک=باشه ....ولی میخوای امروز پیشت بمونم
ا/ت=گفتم که خوبم ....تو برو شرکت امروز باید با آقای چان قرارداد ببندی
کوک=آه ...اره به کل یادم رفته بود پس من میرم شرکت ....ولی اگه چیزی شد قول بده بهم بگی...باشه
ا/ت=باشه میگم قول...برو دیگه دیره میشه ...خدافظ
کوک=خدافظ
...ویو ا/ت...
هعییی خدا چرا یدفه اینجوری شدم ولش کن بزار مثبت باشیم برم میز صبحانه رو جمع کنم
....ویو کوک...
وقتی رسیدم شرکت دوباره اون لیا هرزه با اون لباس بازش اومد سمتم و خودشو بهم میچسبود بهم رفتم داخل هنوز نشسته بودم رو صندلی که در زده شد و لیا اومد داخل
کوک=لیا من بهت اجازه دادم بیای داخل
لیا=نه مگه من باید از د*د*ی*م اجازه بگیرم ....شرط میبندم اگه تا الان اون هرزه....
لیا تا اومد ادامه حرفشو رو بزنه کوک پرید وسط و گفت درباره ا/ت درست صحبت کن لقب خودتو روی اون نزار
لیا=کوک من عاشقتم ....چ...چرا به من اهمیت نمیدی چرا منو اصلا نمیبینی
کوک=لیا ...برای بار هزارم دارم میگم که من عاشق ا/ت و اصلا تورو دوست ندارم حالا هم برو بیرون
لیا زیر لب گفت =بهت نشون میدم که اینجا کی هرزس ...بهت نشون میدم که آخرش ماله من میشی
------------پرش زمانی به ساعت 4------------
صبح ساعت 7بیدار شدم ا/ت هنوز خواب بود خیلی کیوتی بود میخواستم وقتی خوابه بخورمش ....ببخشید یادم رفت معرفی کنم من جیوه جانگ کوک هستم 2سال میشه که با ا/ت ازدواج کردم و خیلی دوست دارم و با دنیا عوضش نمیکنم بگذریم ...سعی کردم بدون اینکه ا/ت بیدار بشه برم صبحانه بخورم ولی موفق نشدم بیدار شد😒
ا/ت = بیدار شدی ... داری میری(با صدای خوابآلود)
کوک=نه میخوام صبحانه بخورم برات درست کنم بیارم روتخت (ادمین:دانلود یکی از این پسرا) یا میای سر میز میخوری
ا/ت=نه میام تو آماده کن تا من لباسام رو عوض کنم
کوک =باشه ...
و از اتاق رفت بیرون و صبحانه ا/ت رو آماده کرد خودشم فقط قهوه میخورد . ا/ت از اتاق اومد بیرون روی صندلی نشست اما تا لقمه اول رو خورد حالت تهوع گرفت و سریع رفت دست شویی کوک هم لیوان قهوشو گذاشت رو میز و دنبال ا/ت رفت
کوک=حالت خوبه میخوای بریم بیمارستان(با نگرانی)
ا/ت=نه فکر کنم بخاطر ضعف بوده ...خوبم چیزیم نیست
کوک=باشه ....ولی میخوای امروز پیشت بمونم
ا/ت=گفتم که خوبم ....تو برو شرکت امروز باید با آقای چان قرارداد ببندی
کوک=آه ...اره به کل یادم رفته بود پس من میرم شرکت ....ولی اگه چیزی شد قول بده بهم بگی...باشه
ا/ت=باشه میگم قول...برو دیگه دیره میشه ...خدافظ
کوک=خدافظ
...ویو ا/ت...
هعییی خدا چرا یدفه اینجوری شدم ولش کن بزار مثبت باشیم برم میز صبحانه رو جمع کنم
....ویو کوک...
وقتی رسیدم شرکت دوباره اون لیا هرزه با اون لباس بازش اومد سمتم و خودشو بهم میچسبود بهم رفتم داخل هنوز نشسته بودم رو صندلی که در زده شد و لیا اومد داخل
کوک=لیا من بهت اجازه دادم بیای داخل
لیا=نه مگه من باید از د*د*ی*م اجازه بگیرم ....شرط میبندم اگه تا الان اون هرزه....
لیا تا اومد ادامه حرفشو رو بزنه کوک پرید وسط و گفت درباره ا/ت درست صحبت کن لقب خودتو روی اون نزار
لیا=کوک من عاشقتم ....چ...چرا به من اهمیت نمیدی چرا منو اصلا نمیبینی
کوک=لیا ...برای بار هزارم دارم میگم که من عاشق ا/ت و اصلا تورو دوست ندارم حالا هم برو بیرون
لیا زیر لب گفت =بهت نشون میدم که اینجا کی هرزس ...بهت نشون میدم که آخرش ماله من میشی
------------پرش زمانی به ساعت 4------------
۱۵.۰k
۲۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.