پارت۳۶
-کورش
-جانم
-میشه من نرم تروخدا کاری نمیکنم فقط پیش خودت باشم من واقعا از مردای عرب میترسم
-یه گردنبنده اونو فردا میپوشی هیچ وقت اون گردنبند رو در نیار فهمیدی؟
-کورش خواهش میکنم
پاشد رفت سمت کمد که یه لباس باز برداشت گفت
-به نظرم این خوبه
-این خیلی بازه
-همین که گفتم
-خیل خب
-فقط یه سوال
-وقت ندارم بپرس
-چرا هیچ وقت به حرفام اهمیت ندادی؟حتی سعی نکردی جوابشونو حتی بدی
-چون حرفات اهمیتی نداره چرتو پرته حالا هم بس کن فردا ساعت ۹ شب میام خونه آماده باشی
جوابی ندادم که رفت بیرون
گوه تو این زندگی
با خودم گفتم حداقل بخواب خدا با توعه حتما حتما یه حرکتی میشه اینجوری که نمیشه سرمو گذاشتم رو بالشت که با فکر خیال خوابم برد
با صدای آلارم بیدار شدم نمیخواستم کاری کنم ولی مجبور بودم حداقل الان کورش خونه نبود برم یه حالی کنم الان که خونه نیست از اتاق اومدم بیرون رفتم طبقه پایین به خدمه گفتم
-میخوام برم استخر صبحونه هم نمیخوام مایو نو میخوام
-چشم بانو خوش بگذره مایو رو براتون میارم انتخاب کنید
-ممنون
-جانم
-میشه من نرم تروخدا کاری نمیکنم فقط پیش خودت باشم من واقعا از مردای عرب میترسم
-یه گردنبنده اونو فردا میپوشی هیچ وقت اون گردنبند رو در نیار فهمیدی؟
-کورش خواهش میکنم
پاشد رفت سمت کمد که یه لباس باز برداشت گفت
-به نظرم این خوبه
-این خیلی بازه
-همین که گفتم
-خیل خب
-فقط یه سوال
-وقت ندارم بپرس
-چرا هیچ وقت به حرفام اهمیت ندادی؟حتی سعی نکردی جوابشونو حتی بدی
-چون حرفات اهمیتی نداره چرتو پرته حالا هم بس کن فردا ساعت ۹ شب میام خونه آماده باشی
جوابی ندادم که رفت بیرون
گوه تو این زندگی
با خودم گفتم حداقل بخواب خدا با توعه حتما حتما یه حرکتی میشه اینجوری که نمیشه سرمو گذاشتم رو بالشت که با فکر خیال خوابم برد
با صدای آلارم بیدار شدم نمیخواستم کاری کنم ولی مجبور بودم حداقل الان کورش خونه نبود برم یه حالی کنم الان که خونه نیست از اتاق اومدم بیرون رفتم طبقه پایین به خدمه گفتم
-میخوام برم استخر صبحونه هم نمیخوام مایو نو میخوام
-چشم بانو خوش بگذره مایو رو براتون میارم انتخاب کنید
-ممنون
۳.۹k
۰۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.