Part24
کوک:خوبی؟...صدمه که ندیدی؟بلند شو(دستشو به طرفش دراز کردم)
کالیسی:بهترین زمان برای انتقام بود ولی...
از دستش گرفتم و کشیدمش سمت خودم کهروم فرود اومد دستامو دور گردنش و پاهام کمرش حلقه کردم و از موهاش گرفتمو کشیدم ولی وقتی صدایی نشنیدم به خودم اومدم شوکه شدم و آنی دستما از موهای کوک برداشتم و با چشم های گرد شده به چشم های خمار نگاه کردم هر دو عرق نگاه هم بودیم که متوجه نشدم که بلند شده و حتی من از جام تکون نخوردم همون تور که بغلش بودم به سمت اُپن آشپز خونه رفت و نشوندتم روش
کوک:انگار انتقام این سبکی رو دوس داری(پوزخند و خمار)
کالیسی:من؟؟؟...من غلط بکنم جناب جئون(شیطون)
کوک:قیافت اینو نشون نمیده سفید برفی (خیره به چشم هاش)
کالیسی:انگار تو از این انتقام خیلی خرسندی شوالیه سیاه(خمار)
&کوک رون های کالیسی رو از هم فاصله داد و بینشون قرار گرفت
کوک:انگار خیلی بی صبری!(نزدیک شد به صورتش)
کالیسی:من؟فکر نکنم چو...
&کوک اجازه حرف زدن به معشوقش رو نداد و تشنه لب های دخترک رو به دندون گرفت درست بود جئون دلباخته سکرتو شده بود و دلش نمیخواست حتی یک ثانیه ازش جدا بشه
هر لحظه رفته رفته کار به جاهای باریکی میکشید هر دو ت**یک شده بودن ولی این وسط تنها کسی که حواسش بود کالیسی بود...ع*حح زنا چرا باید همیشه محتاط باشن شاید اگه نبودن همه چی خوب میشد
از ادامه ندادن بوسه کوک جدا شد پیشونیشو ب پیشونی معشوقش تکیه داد
کوک:تازه فهمیده بودم اوضاع از چه قراره حتی جرعت نداشتم تو چشم هاش نگاه کنم!
کالیسی:این قطعا یه اشتباه بود اشتباهی که ریشه دادن به این عشق غلط بود و هست چون این تحاد برای هدف هامون ایجاد شده نه برای عشق
هیچ کدوممون حرفی نمیزدیم ولی مجبور شدن سکوت رو بشکنم
کالیسی:ببخشید...من
کوک:نیازی نیس اشتباه از من بود ...بهتره حاظر بشیم چون ممکنه دیر کنیم
کالیسی:بهترین زمان برای انتقام بود ولی...
از دستش گرفتم و کشیدمش سمت خودم کهروم فرود اومد دستامو دور گردنش و پاهام کمرش حلقه کردم و از موهاش گرفتمو کشیدم ولی وقتی صدایی نشنیدم به خودم اومدم شوکه شدم و آنی دستما از موهای کوک برداشتم و با چشم های گرد شده به چشم های خمار نگاه کردم هر دو عرق نگاه هم بودیم که متوجه نشدم که بلند شده و حتی من از جام تکون نخوردم همون تور که بغلش بودم به سمت اُپن آشپز خونه رفت و نشوندتم روش
کوک:انگار انتقام این سبکی رو دوس داری(پوزخند و خمار)
کالیسی:من؟؟؟...من غلط بکنم جناب جئون(شیطون)
کوک:قیافت اینو نشون نمیده سفید برفی (خیره به چشم هاش)
کالیسی:انگار تو از این انتقام خیلی خرسندی شوالیه سیاه(خمار)
&کوک رون های کالیسی رو از هم فاصله داد و بینشون قرار گرفت
کوک:انگار خیلی بی صبری!(نزدیک شد به صورتش)
کالیسی:من؟فکر نکنم چو...
&کوک اجازه حرف زدن به معشوقش رو نداد و تشنه لب های دخترک رو به دندون گرفت درست بود جئون دلباخته سکرتو شده بود و دلش نمیخواست حتی یک ثانیه ازش جدا بشه
هر لحظه رفته رفته کار به جاهای باریکی میکشید هر دو ت**یک شده بودن ولی این وسط تنها کسی که حواسش بود کالیسی بود...ع*حح زنا چرا باید همیشه محتاط باشن شاید اگه نبودن همه چی خوب میشد
از ادامه ندادن بوسه کوک جدا شد پیشونیشو ب پیشونی معشوقش تکیه داد
کوک:تازه فهمیده بودم اوضاع از چه قراره حتی جرعت نداشتم تو چشم هاش نگاه کنم!
کالیسی:این قطعا یه اشتباه بود اشتباهی که ریشه دادن به این عشق غلط بود و هست چون این تحاد برای هدف هامون ایجاد شده نه برای عشق
هیچ کدوممون حرفی نمیزدیم ولی مجبور شدن سکوت رو بشکنم
کالیسی:ببخشید...من
کوک:نیازی نیس اشتباه از من بود ...بهتره حاظر بشیم چون ممکنه دیر کنیم
۵.۴k
۱۸ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.