خون اشام کیوت پارت ۴
از زبان راوی:
وقتی لینا و جیا رفتن منطقه ممنوعه صدای حیوونا میومد و هوا تاریک بود جیا دختری شجاع بود اما برعکسش لینا خیلی زود میترسید.
وقتی راه میرفتن صدای خش خش برگا زیر پاشون میومد وقتی لینا داشت راه میرفت پاش به یک سنگ گیر کرد
و افتاد توی یک چاله ای و جیغ خیلی بلندی کشید دست و پاش زخمی شده بود.
جیا ترسیده بود و داشت گریه میکرد سعی کرد لینا رو بیاره بالا اما نتونست.
جیا: همینجا بمون من میرم طناب پیدا کنم که باهاش بیای بالا
لینا: باشه زود بیایی هاا( با گریه)
جیا: باشه باشه گریه نکن زود میام.
جیا رفت طناب بیاره و لینا همینطوری داشت گریه میکرد.
چند دقیقه گذشته بود که..
لینا: کمکککک.. کسی اینجا نیستتت؟( باداد)
جیا وقتی صدا رو شنید دوید و وقتی میخواست بیاد که یک نفر جلوش ظاهر شد و...
وقتی لینا و جیا رفتن منطقه ممنوعه صدای حیوونا میومد و هوا تاریک بود جیا دختری شجاع بود اما برعکسش لینا خیلی زود میترسید.
وقتی راه میرفتن صدای خش خش برگا زیر پاشون میومد وقتی لینا داشت راه میرفت پاش به یک سنگ گیر کرد
و افتاد توی یک چاله ای و جیغ خیلی بلندی کشید دست و پاش زخمی شده بود.
جیا ترسیده بود و داشت گریه میکرد سعی کرد لینا رو بیاره بالا اما نتونست.
جیا: همینجا بمون من میرم طناب پیدا کنم که باهاش بیای بالا
لینا: باشه زود بیایی هاا( با گریه)
جیا: باشه باشه گریه نکن زود میام.
جیا رفت طناب بیاره و لینا همینطوری داشت گریه میکرد.
چند دقیقه گذشته بود که..
لینا: کمکککک.. کسی اینجا نیستتت؟( باداد)
جیا وقتی صدا رو شنید دوید و وقتی میخواست بیاد که یک نفر جلوش ظاهر شد و...
۵.۴k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.