خوناشام من🍷🖤
خوناشام من🍷🖤
پارت هفتم
ات: فردا با دل درد بیدار شودم کوکی
جونکوک: جانم
ات: حالم خوب نیست
جونکوک: میخوای بری حمام
ات: اره
جونکوک: باشه کمکش کردم بره حمام خودمم رفتم خوراکی براش بیارم
خدمتکار: آقا صبح بخیر
جونکوک: صبح شمام بخیر پدرم کجاس
خدمتکار: براشون کاری پیش اومد صبح زود رفتن
جونکوک: آهان مرسی میشه یه خورده به من خوراکی بدین
خدمتکار: البته
جونکوک: جالبه اولین باره صبح زود پدر میره بیرون
ات: براممممم خوراکی آوردییی😁😃😃
جونکوک: اره 😅 چه زود اومدی جدی مثل بچه 5 ساله هستی
ات: گگگگ
جونکوک: فسقلی
ات: میزنمتا
جونکوک: بزن تو زدنت درد نداره
ات: 😒 (دنپایی میزنه تو کله جونکوک) حقته
جونکوک: عههه (شروع میکنه به قلقلک دادنش)
ات: 🤣واییی نکننننن
آدمین: زنگ در خونه خورد
جونکوک: خروس بی محل (خدمتکار در باز میکنه یه خانم خیلی باکلاس میبینن اسمش یونجی )
ات: این کیه؟
جونکوک: مزاحم
یونجی: های چقد دلم برات تنگ شوده بود کوکی جونم
جونکوک: 😑آهان
ات: سلام خوش اومدین
یونجی: عه پس این همون دختر انسانه هست که به زور باهاش ازدواج کردی 🤨
جونکوک: من دوستش دارم به زور ازدواج نکردم کم چرت بگو
یونجی: هه فک کردی من باورم میشه
جونکوک: برام مهم نیست برای چی اومدی
یونجی: چند روزی اینجا میمونم
جونکوک: یا خدا
ات: یه لحظه کوک بیا اتاق کارت دارم
جونکوک: باشه عزیزم
ات: توضیح بده
جونکوک: خب این دختر عموی منه کسی ازش متنفرم و اکه حرفی چیزی بهت زد توجه نکن میخواستیم با هم ازدواج کنیم ولی اون خیانت کرد منم ولش کردم
ات: اوه
یونجی: کوکی جون من خستم بیا اتاقم نشونم بده
ات: کوکی زهرمار ایش
جونکوک: حسودی نکن من تا اخرش مال خودتم
ات: میدونم باشه
جونکوک: افرین
پارت هفتم
ات: فردا با دل درد بیدار شودم کوکی
جونکوک: جانم
ات: حالم خوب نیست
جونکوک: میخوای بری حمام
ات: اره
جونکوک: باشه کمکش کردم بره حمام خودمم رفتم خوراکی براش بیارم
خدمتکار: آقا صبح بخیر
جونکوک: صبح شمام بخیر پدرم کجاس
خدمتکار: براشون کاری پیش اومد صبح زود رفتن
جونکوک: آهان مرسی میشه یه خورده به من خوراکی بدین
خدمتکار: البته
جونکوک: جالبه اولین باره صبح زود پدر میره بیرون
ات: براممممم خوراکی آوردییی😁😃😃
جونکوک: اره 😅 چه زود اومدی جدی مثل بچه 5 ساله هستی
ات: گگگگ
جونکوک: فسقلی
ات: میزنمتا
جونکوک: بزن تو زدنت درد نداره
ات: 😒 (دنپایی میزنه تو کله جونکوک) حقته
جونکوک: عههه (شروع میکنه به قلقلک دادنش)
ات: 🤣واییی نکننننن
آدمین: زنگ در خونه خورد
جونکوک: خروس بی محل (خدمتکار در باز میکنه یه خانم خیلی باکلاس میبینن اسمش یونجی )
ات: این کیه؟
جونکوک: مزاحم
یونجی: های چقد دلم برات تنگ شوده بود کوکی جونم
جونکوک: 😑آهان
ات: سلام خوش اومدین
یونجی: عه پس این همون دختر انسانه هست که به زور باهاش ازدواج کردی 🤨
جونکوک: من دوستش دارم به زور ازدواج نکردم کم چرت بگو
یونجی: هه فک کردی من باورم میشه
جونکوک: برام مهم نیست برای چی اومدی
یونجی: چند روزی اینجا میمونم
جونکوک: یا خدا
ات: یه لحظه کوک بیا اتاق کارت دارم
جونکوک: باشه عزیزم
ات: توضیح بده
جونکوک: خب این دختر عموی منه کسی ازش متنفرم و اکه حرفی چیزی بهت زد توجه نکن میخواستیم با هم ازدواج کنیم ولی اون خیانت کرد منم ولش کردم
ات: اوه
یونجی: کوکی جون من خستم بیا اتاقم نشونم بده
ات: کوکی زهرمار ایش
جونکوک: حسودی نکن من تا اخرش مال خودتم
ات: میدونم باشه
جونکوک: افرین
۲۳۱
۱۲ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.