دوپارتی درخواستی
ات=کیم ته یانگ
ویو ته یانگ
سلام من اسمم کیم ته یانگه و عضو نهم استریکیدز هستم امروز یه روز خیلی مهم برای من و اعضا هستش چون اولین کنسرت البوم جدیده مونو داریم و خیلی بخاطرش تلاش کردیم..
ساعت 8صبح بیدار شدم رفتم سمت دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم توی حال که ببینم پسرا دارن چیکار میکنن
ته یانگ: سلام پسرا. صبح بخیر
فلیکس که روی مبل دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود گفت: عهه پسرا مادمازل بالاخره بیدار شد
پیرا که همه داخل اشپزخونه بودن و داشتن پچ پچ میکردن برگشتن طرف ات
اعضا: عهه سلام ات(با استرس)
ات: اوممم چقدر گشنمه
به سمت اشپزخونه رفتم صبحونمو اماده کردم و روی میز گذاشتم رفتم برای خودم قهوه اماده کردم ولی وقتی در کابینتو باز کردم که ماگ مخصوصمو بردارم دیدم ماگم نیست.
و کاملا عجیب بود چون من دیشب همین جا گذاشتم و یچی دیگه هم عجیبه اینکه چرا پسرا هنوز وایسادن تو اشپز خونه و دارن منو نگاه میکنن..
ته یانگ: هعی پسرا ماگ من کو؟
سونگمین: امم خاب بنگچان تو بگو..
بنگچان: چرا من اخه.
سونگمین: چون تو پیر تری..سن بابا بزرگ ته یانگ رو داری
بنگچان: خاب بابا خب شلوغش میکنی چرا من خیلی هم جوونم
ته یانگ: اهههه بسه دیگه ماگ من کوششش
فلیکس که روی مبل دراز کشیده بود گفت: چانگبین اومد خوراکیشو بردار افتاد شکست (ریلکس)
ته یانگ: چانگبین
چانگبین: ببین ات بعد از کنسرت قول میدم بریم برات کلی ماگ بخرم خوراکیامم برا تو منو ببخش لطفا (کیوت)
ته یانگ: اهه باشه قبوله..
یه لیوان دیگه برداشتم و قهوه رو توش ریختم همین که یکم خوردم یهو هیونجین داد زد گفت: پسرا کنسرت دیر شد
هرچی خورده بودم کوفتم شد به ساعت نگاه کردیم دیدم. بله ساعت شده10 چقدر زود گذشت
همه اماده شدیم رفتیم سمت محل برگذاری کنسرت.
تا ساعت 12درگیر انتخاب لباس و میکاپامون
(پرش به ساعت3)
بالاخره کنسرت شروع شد همه اماده شدیم رفتیم روی صحنه و اجرا رو شروع کردیم بعد از اجرا شروع کردیم به حرف زدن با استی ها همین جوری که داشتیم حرف میزدیم چشمم خورد به یه مردی که کلاه و ماسک داشت یه تفنگ دستش بود اونو نشونه گرفته بود سمت چانگبین از نقشش خبردار شدم تا شلیک کرد خودمو انداختم جلوش
ته یانگ: چانگبین اوپااا
و همچی سیاه شد ولی صداهای ارومی از اعضا میشنیدم که با گریه اسممو صدا میزدن
چانگبین: لعنتی چرا خودتو انداختی جلوم اخهه چراا
ویو ادمین
همه اعضا شوکه بودن کادر پزشکی اومد روی صحنه و ته یانگ رو روی برانکارد گذاشت و با امبولانس به سمت بیمارستان بردن..
ویو لینو
دوساعت از وقتی که ات رو اوردن بیمارستان میگذره عملش کردن و الان بیهوشه دکتر داره ماینش میکنه
چانگبین: اگه خوب نشه چی(بغض)
سونگمین: خوب میشه من مطمئنم
ویو ادمین
....
درخواستی
ویو ته یانگ
سلام من اسمم کیم ته یانگه و عضو نهم استریکیدز هستم امروز یه روز خیلی مهم برای من و اعضا هستش چون اولین کنسرت البوم جدیده مونو داریم و خیلی بخاطرش تلاش کردیم..
ساعت 8صبح بیدار شدم رفتم سمت دستشویی و کارای لازم رو انجام دادم و رفتم توی حال که ببینم پسرا دارن چیکار میکنن
ته یانگ: سلام پسرا. صبح بخیر
فلیکس که روی مبل دراز کشیده بود و چشماشو بسته بود گفت: عهه پسرا مادمازل بالاخره بیدار شد
پیرا که همه داخل اشپزخونه بودن و داشتن پچ پچ میکردن برگشتن طرف ات
اعضا: عهه سلام ات(با استرس)
ات: اوممم چقدر گشنمه
به سمت اشپزخونه رفتم صبحونمو اماده کردم و روی میز گذاشتم رفتم برای خودم قهوه اماده کردم ولی وقتی در کابینتو باز کردم که ماگ مخصوصمو بردارم دیدم ماگم نیست.
و کاملا عجیب بود چون من دیشب همین جا گذاشتم و یچی دیگه هم عجیبه اینکه چرا پسرا هنوز وایسادن تو اشپز خونه و دارن منو نگاه میکنن..
ته یانگ: هعی پسرا ماگ من کو؟
سونگمین: امم خاب بنگچان تو بگو..
بنگچان: چرا من اخه.
سونگمین: چون تو پیر تری..سن بابا بزرگ ته یانگ رو داری
بنگچان: خاب بابا خب شلوغش میکنی چرا من خیلی هم جوونم
ته یانگ: اهههه بسه دیگه ماگ من کوششش
فلیکس که روی مبل دراز کشیده بود گفت: چانگبین اومد خوراکیشو بردار افتاد شکست (ریلکس)
ته یانگ: چانگبین
چانگبین: ببین ات بعد از کنسرت قول میدم بریم برات کلی ماگ بخرم خوراکیامم برا تو منو ببخش لطفا (کیوت)
ته یانگ: اهه باشه قبوله..
یه لیوان دیگه برداشتم و قهوه رو توش ریختم همین که یکم خوردم یهو هیونجین داد زد گفت: پسرا کنسرت دیر شد
هرچی خورده بودم کوفتم شد به ساعت نگاه کردیم دیدم. بله ساعت شده10 چقدر زود گذشت
همه اماده شدیم رفتیم سمت محل برگذاری کنسرت.
تا ساعت 12درگیر انتخاب لباس و میکاپامون
(پرش به ساعت3)
بالاخره کنسرت شروع شد همه اماده شدیم رفتیم روی صحنه و اجرا رو شروع کردیم بعد از اجرا شروع کردیم به حرف زدن با استی ها همین جوری که داشتیم حرف میزدیم چشمم خورد به یه مردی که کلاه و ماسک داشت یه تفنگ دستش بود اونو نشونه گرفته بود سمت چانگبین از نقشش خبردار شدم تا شلیک کرد خودمو انداختم جلوش
ته یانگ: چانگبین اوپااا
و همچی سیاه شد ولی صداهای ارومی از اعضا میشنیدم که با گریه اسممو صدا میزدن
چانگبین: لعنتی چرا خودتو انداختی جلوم اخهه چراا
ویو ادمین
همه اعضا شوکه بودن کادر پزشکی اومد روی صحنه و ته یانگ رو روی برانکارد گذاشت و با امبولانس به سمت بیمارستان بردن..
ویو لینو
دوساعت از وقتی که ات رو اوردن بیمارستان میگذره عملش کردن و الان بیهوشه دکتر داره ماینش میکنه
چانگبین: اگه خوب نشه چی(بغض)
سونگمین: خوب میشه من مطمئنم
ویو ادمین
....
درخواستی
۵.۸k
۱۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.