سیاه سفید قلبم

part:8
#سپیده
از وقتی  دیدمش قلبم همینجوری بی‌تابی میکرد که کیانا اروم زد رو شونم و برگشتم سمتش اروم دمه گوشم لب زد:
=به کی زل زدی دوساعته
-هیچی
=هیچی دوساعته داری پسر مردم و دید میزدی
-کیانا سر جدت ولم کن حوصلم نمیرسه
=خب بگو چته
-هیچی بعدا برات تعریف میکنم
اومد حرفی بزنه که گوشیم زنگ خورد . نگاه به گوشیم کردم ناشناس بود جواب دادم
-بله بفرمایید
=سلام خوبی
-ممنون شما؟
=نشناختی
-نه
=طوفانم
یک لحظه شکه شده به روبه روم خیره شدم منگ بودم زبونم بند اومده بود .
-ط..طوفان الیاسی
=آره
یعنی دارم خواب میبینم
=چی شدی دختر
-واقعا خودتی دارم خواب میبینم
=چه خوابی بابا خودمم
-کج..کجاییی ای.این همه سا.سال کجا بودی
=زیر سایه شما
-میخوام ببینمت همین الان
=الان
-اره همین الان بگو کجایی
=یه کافه هس بیا اونجا