طلوعی پس از خورشید پارت 16
طلوعی پس از خورشید
part: 16
کوک: سفارش دادم بیارن
کوک خم شد و گونه ای ا/ت و بوسید
با تعجب نگا کردن به جونگکوک*
پارک ا/ت: یا این چه کاری بود
جونگکوک: دلم خواست
به به غذاها رسید
گارسون: چیز دیگه ای نیاز ندارید؟
تهیونگ: نه مرسی
همه غذاشون و گزاشتن جلوشون و مشغول شدن
از دید جونگکوک_
وقتی داشتم غذا می خوردم یواشکی به ا/ت نگا می کردم
یعنی چه بلایی سر خودم اوردم که تونستم ا/ت و بیارم بلکه نه پارک ا/ت ای که عاشقش ام دوست بچگی های خودم و تهیونگ ام تونست برگرده
داشتم پیتزا رو گاز می زدم که دیدم تهیونگ خیلی متعجب داره بهم نگا می کنه
جونگکوک: چیه چیزی روی صورتم هست؟
ته: کوک دندون هات
جونگکوک: دندونم چی؟
ته: دندون نیش هات نیست
همینجوری غذا موند تو گلوم
جونگکوک: چیییییی
گوشیم و از جیبم در اوردم و وارد دوربین شدم
نگاهی به دندونم انداختم هیچ دندون نیشی وجود نداشت همه چیش ساف بود من ا/ت و زنده کردم و یه چی برای زنده کردنش دادم
گوشیم و تو جیبم گزاشتم و رو به تهیونگ برگشتم گفتم
جونگکوک: حالا فهمیدم چرا نیست اشکالی نداره غذاتون بخورید سرد شد
همه مشغول غذا خوردن شدن و تموم شد غذا رو حساب کردم و شوار ماشین شدیم و به سمت کاخ رفتم رسیدیم و ماشین و پارک کردم و رفتیم داخل
جونگکوک: کیم ا/ت اتاق بچگی هات و یادته هنوز نگه داشتیم می تونی اونجا بمونی
ا/ت با سر تایید کرد
تهیونگ ام رفت خونه خودش پیش همسرش
جونگکوک: پارک ا/ت شما هم با من تشریف می یارید
به سمت اتاق رفتم
از دید ا/ت_
همین که در و بستم کوک منو چسبوند به دیوار و باهام برقراری چشمی انجام داد و بهم زل زده بود اروم خودش و بهم چسوبند و کنار گوشم یه چی گفت
....... ادامه دارد
لایک و کامنت یادتون نره لاولی
part: 16
کوک: سفارش دادم بیارن
کوک خم شد و گونه ای ا/ت و بوسید
با تعجب نگا کردن به جونگکوک*
پارک ا/ت: یا این چه کاری بود
جونگکوک: دلم خواست
به به غذاها رسید
گارسون: چیز دیگه ای نیاز ندارید؟
تهیونگ: نه مرسی
همه غذاشون و گزاشتن جلوشون و مشغول شدن
از دید جونگکوک_
وقتی داشتم غذا می خوردم یواشکی به ا/ت نگا می کردم
یعنی چه بلایی سر خودم اوردم که تونستم ا/ت و بیارم بلکه نه پارک ا/ت ای که عاشقش ام دوست بچگی های خودم و تهیونگ ام تونست برگرده
داشتم پیتزا رو گاز می زدم که دیدم تهیونگ خیلی متعجب داره بهم نگا می کنه
جونگکوک: چیه چیزی روی صورتم هست؟
ته: کوک دندون هات
جونگکوک: دندونم چی؟
ته: دندون نیش هات نیست
همینجوری غذا موند تو گلوم
جونگکوک: چیییییی
گوشیم و از جیبم در اوردم و وارد دوربین شدم
نگاهی به دندونم انداختم هیچ دندون نیشی وجود نداشت همه چیش ساف بود من ا/ت و زنده کردم و یه چی برای زنده کردنش دادم
گوشیم و تو جیبم گزاشتم و رو به تهیونگ برگشتم گفتم
جونگکوک: حالا فهمیدم چرا نیست اشکالی نداره غذاتون بخورید سرد شد
همه مشغول غذا خوردن شدن و تموم شد غذا رو حساب کردم و شوار ماشین شدیم و به سمت کاخ رفتم رسیدیم و ماشین و پارک کردم و رفتیم داخل
جونگکوک: کیم ا/ت اتاق بچگی هات و یادته هنوز نگه داشتیم می تونی اونجا بمونی
ا/ت با سر تایید کرد
تهیونگ ام رفت خونه خودش پیش همسرش
جونگکوک: پارک ا/ت شما هم با من تشریف می یارید
به سمت اتاق رفتم
از دید ا/ت_
همین که در و بستم کوک منو چسبوند به دیوار و باهام برقراری چشمی انجام داد و بهم زل زده بود اروم خودش و بهم چسوبند و کنار گوشم یه چی گفت
....... ادامه دارد
لایک و کامنت یادتون نره لاولی
۳.۹k
۲۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.