onley for me(پارت ۳)
فردا*
از زبان ا/ت
رفتم دم در خونه ی یونگی ...
در زدمو دیدم یه دختره یا همون هایجین لخت اومد درو باز کرد و رد خون روش بود... ترسیدم
ا/ت: س..
هایجین: عاح... دختره ی هرزه اینجا،.. چیکار میکنی برو گمشو!.. عایی...*با درد*
ا/ت: تو.. خوبی؟....میشه بگی اقای می...
هایجین: نه برو گمشو ....
دیگه نتونستم طاقت بیارمو سرش داد زدم
ا/ت: میگم بگو مین یونگی بیاد اینجا من دخترمو میخوام!
هایجین: بیا دختر کم عقلتو ببر منتظر همین بودم ..
از زبان یونگی
یواش اومدم بیرون و دیدم هایجین لخت جلوی در داره با ... ا/ت؟.... اینجا چیکار میکنه؟
یونگی: هوی...هایجین بیا اینور دخالت نکن..
هایجین: برای توهم دارم اقای مین..
یه نگاه عجیبی بهش انداختم که یه پوزخند زدو رفت.. اهمیت ندادم و زنیکه دیوونس و رفتم جلوی در
یونگی: چی میخوای سر صبحی؟..
ا/ت: دایون.
دایون خواب بود پس با ارومی بغلش کردم و دادم دست ا/ت
ا/ت داشت میرفت که دلم براش تنگ شده بود... خیلی دلم میخواست اون لبای توت فرنگیشو بازم حس کنم... بازم دلم میخواد بهش بگم بیبی...
درو بستم و نفس عمیقی کشیدم که هایجین اومد
هایجین: بهت گفتم باهام بد رفتاری کنی همون دوتا رو میکشم نه؟؟...
سویتیام برای این رمان شرط میزارم چون یه ذره حتی تو تابستونم سرم شلوغه
شرط: ۹ لایک
کامنت: ۱۵
از زبان ا/ت
رفتم دم در خونه ی یونگی ...
در زدمو دیدم یه دختره یا همون هایجین لخت اومد درو باز کرد و رد خون روش بود... ترسیدم
ا/ت: س..
هایجین: عاح... دختره ی هرزه اینجا،.. چیکار میکنی برو گمشو!.. عایی...*با درد*
ا/ت: تو.. خوبی؟....میشه بگی اقای می...
هایجین: نه برو گمشو ....
دیگه نتونستم طاقت بیارمو سرش داد زدم
ا/ت: میگم بگو مین یونگی بیاد اینجا من دخترمو میخوام!
هایجین: بیا دختر کم عقلتو ببر منتظر همین بودم ..
از زبان یونگی
یواش اومدم بیرون و دیدم هایجین لخت جلوی در داره با ... ا/ت؟.... اینجا چیکار میکنه؟
یونگی: هوی...هایجین بیا اینور دخالت نکن..
هایجین: برای توهم دارم اقای مین..
یه نگاه عجیبی بهش انداختم که یه پوزخند زدو رفت.. اهمیت ندادم و زنیکه دیوونس و رفتم جلوی در
یونگی: چی میخوای سر صبحی؟..
ا/ت: دایون.
دایون خواب بود پس با ارومی بغلش کردم و دادم دست ا/ت
ا/ت داشت میرفت که دلم براش تنگ شده بود... خیلی دلم میخواست اون لبای توت فرنگیشو بازم حس کنم... بازم دلم میخواد بهش بگم بیبی...
درو بستم و نفس عمیقی کشیدم که هایجین اومد
هایجین: بهت گفتم باهام بد رفتاری کنی همون دوتا رو میکشم نه؟؟...
سویتیام برای این رمان شرط میزارم چون یه ذره حتی تو تابستونم سرم شلوغه
شرط: ۹ لایک
کامنت: ۱۵
۵.۹k
۲۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.