my little girl
پارت 7
رفتم سمت دره ورودی که شنیدم پسرا دارن باهم حرف میزنن
شوگا: ما باید ات رو باکارامون اشنا کنیم... اگه ما از الان بهش یاد ندیدم نمیتونه از خودش محافظت کنه..
جیمین: موافقم هیونگ
با شنیدن حرفای اعضا واقعا عصبی شدم و رفتم داخل
جیهوپ: هعییی پسرا لطفا ات رو وارد این ماجرا ها نکنین..
جین: ولی جیهوپ شوگا راست میگه... برای خوده ات خوبه که با کارمون اشنا شه و مهارت های رزمی رو یاد بگیره
جیهوپ: هیچ وقت نمیخوام ات وارد این کارا بشه... تا اخر عمرش خودمم همراشم ونمیزارم اسیب ببینه
ویو ادمین
این بحث بین پسرا خیلی زیاد شد و زمان از دستشون در رفت تقریبا ساعت 1ظهر بود که وسط بحث گوشی جیهوپ زنگ خورد
ویو جیهوپ
شوگا هیونگ میگفت که باید به ات کارهامون رو یاد بدم و ازش یه مافیا بسازم.. تا اومدم جوابشو بدم گوشیم زنگ خورد ـ.
جیهوپ: بله بفرماید؟
~: اقای جانگ؟
جیهوپ: بله خودمم
~: من.......
بنظرتون کیه ¿
رفتم سمت دره ورودی که شنیدم پسرا دارن باهم حرف میزنن
شوگا: ما باید ات رو باکارامون اشنا کنیم... اگه ما از الان بهش یاد ندیدم نمیتونه از خودش محافظت کنه..
جیمین: موافقم هیونگ
با شنیدن حرفای اعضا واقعا عصبی شدم و رفتم داخل
جیهوپ: هعییی پسرا لطفا ات رو وارد این ماجرا ها نکنین..
جین: ولی جیهوپ شوگا راست میگه... برای خوده ات خوبه که با کارمون اشنا شه و مهارت های رزمی رو یاد بگیره
جیهوپ: هیچ وقت نمیخوام ات وارد این کارا بشه... تا اخر عمرش خودمم همراشم ونمیزارم اسیب ببینه
ویو ادمین
این بحث بین پسرا خیلی زیاد شد و زمان از دستشون در رفت تقریبا ساعت 1ظهر بود که وسط بحث گوشی جیهوپ زنگ خورد
ویو جیهوپ
شوگا هیونگ میگفت که باید به ات کارهامون رو یاد بدم و ازش یه مافیا بسازم.. تا اومدم جوابشو بدم گوشیم زنگ خورد ـ.
جیهوپ: بله بفرماید؟
~: اقای جانگ؟
جیهوپ: بله خودمم
~: من.......
بنظرتون کیه ¿
۴.۸k
۲۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.