آخ آخ تازه یادم افتاد براتون یه خاطره بگم 🤣
آخ آخ تازه یادم افتاد براتون یه خاطره بگم 🤣
کلاس شیشم بودم فرستادنم کرج پیش خاله مامان بزرگم درس بخونم دیگه نرم مدرسه .
آقا من دهن این خاله رو با بچه هاش سرویس نکردم 🤣
ساعت ۹ خاموشی میزدیم ساعت ۱ شب می خوابیدیم 🤣
یعنی آنقدر کرم میریختیم بهم قافل میشدیم شورت و شلوار همو میکشیدیم پایین می خندیدیم ،اصلا ما دختر نبودیم پسر هایی در قالب دختر بودیم ،یه مشت بیشرف دور هم جمع میشدیم تا خود صبح مسخره بازی در میاوردیم .🤣
بعد دست شویی که میرفتم از ترس سه بار می شاشیدم یکی از ترس درو دیوار یه بار از ترس اینکه یکی بیاد تو یکی از شدت خرابی وضعیت .😂
یه بار داشتم میشاشیدم یه هو خاله درو باز کرد اومد تو دیگه من جیغ بزن خاله جیغ بزن
اومدم در برم صاف خوردم تو دیوار 🤣🤣🤣🤣🤣
یادش بخیر
اگر می خواستید ادامش و بگم بگید 🤣🤣🤣
خیلی خاطره های بد دارم این کوچیک ترینشه😂😂😂
کلاس شیشم بودم فرستادنم کرج پیش خاله مامان بزرگم درس بخونم دیگه نرم مدرسه .
آقا من دهن این خاله رو با بچه هاش سرویس نکردم 🤣
ساعت ۹ خاموشی میزدیم ساعت ۱ شب می خوابیدیم 🤣
یعنی آنقدر کرم میریختیم بهم قافل میشدیم شورت و شلوار همو میکشیدیم پایین می خندیدیم ،اصلا ما دختر نبودیم پسر هایی در قالب دختر بودیم ،یه مشت بیشرف دور هم جمع میشدیم تا خود صبح مسخره بازی در میاوردیم .🤣
بعد دست شویی که میرفتم از ترس سه بار می شاشیدم یکی از ترس درو دیوار یه بار از ترس اینکه یکی بیاد تو یکی از شدت خرابی وضعیت .😂
یه بار داشتم میشاشیدم یه هو خاله درو باز کرد اومد تو دیگه من جیغ بزن خاله جیغ بزن
اومدم در برم صاف خوردم تو دیوار 🤣🤣🤣🤣🤣
یادش بخیر
اگر می خواستید ادامش و بگم بگید 🤣🤣🤣
خیلی خاطره های بد دارم این کوچیک ترینشه😂😂😂
۱.۱k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.