پارت 4 ادامش دادم
***
انا: ( چشمامو باز کردم..دیدم ته ازپشت بغلم کرده و داره نگام میکنه...چرخیدم سمتش که..)
ته:( داشتم به این فکر میکردم که چقد دوسش دارم که بیدارشدم و چرخید سمتم...که منم لبش رو بوس میکردم)
آنا: س....
**
ته: صبح توهم بخیر
آنا:😐...خفه شدم
(کسانی که متوجه نشدن: لباش رو میمکید)
ته: زن خودمی هرکاری که دلم میخواد میتونم باهات انجام بدم
انا؛ عه..اینطوریاس؟
ته: بله اینطوریاس
آنا: ..بریم صبحونه؟.. من گشنمه
ته: بریم
***
انا: ( چشمامو باز کردم..دیدم ته ازپشت بغلم کرده و داره نگام میکنه...چرخیدم سمتش که..)
ته:( داشتم به این فکر میکردم که چقد دوسش دارم که بیدارشدم و چرخید سمتم...که منم لبش رو بوس میکردم)
آنا: س....
**
ته: صبح توهم بخیر
آنا:😐...خفه شدم
(کسانی که متوجه نشدن: لباش رو میمکید)
ته: زن خودمی هرکاری که دلم میخواد میتونم باهات انجام بدم
انا؛ عه..اینطوریاس؟
ته: بله اینطوریاس
آنا: ..بریم صبحونه؟.. من گشنمه
ته: بریم
***
۸.۵k
۲۶ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.