ویو کوک
خیلی تعجب کردم پس یکی از بهترین بادیگاردامو گذاشتم
حواسش بهش باشه
دو روز بعد
ویو آت
تو این دو روز کلی از اون پسره کتک خوردم اونم با شلاق
برای من فرار کردن از این سلول ها خیلی راحت بود ولی جایی
نداشتم برم چون داشتم رو دیوار خونم نقاشی هیلُری میکشیدم فکر کردن هیلُری به خونم حمله کرده پی خونم رو خراب کردن
۲ , ۳ باری فرار کردم ولی بازم برگشتم
از میله بالا رفتم و با موهای بادیگاردم بازی کردم که چشمم
خورد به گوشیش . عکسه ی دختر بچه بود
_ دختره ؟
« چی ؟ اوممم آره اسمش مینا هست
_ قشنگه انشالله که همیشه بیشش باشی
« پدر مادر تو کجام ؟
_ مردن ، مادرم بعد از بدنیا اومدم خودکشی کرد و پدرم هم
۶ سالگیم به قتل رسید
لبخند قمگینی زدم و از بین سلول اومدم بیرون و.....
حواسش بهش باشه
دو روز بعد
ویو آت
تو این دو روز کلی از اون پسره کتک خوردم اونم با شلاق
برای من فرار کردن از این سلول ها خیلی راحت بود ولی جایی
نداشتم برم چون داشتم رو دیوار خونم نقاشی هیلُری میکشیدم فکر کردن هیلُری به خونم حمله کرده پی خونم رو خراب کردن
۲ , ۳ باری فرار کردم ولی بازم برگشتم
از میله بالا رفتم و با موهای بادیگاردم بازی کردم که چشمم
خورد به گوشیش . عکسه ی دختر بچه بود
_ دختره ؟
« چی ؟ اوممم آره اسمش مینا هست
_ قشنگه انشالله که همیشه بیشش باشی
« پدر مادر تو کجام ؟
_ مردن ، مادرم بعد از بدنیا اومدم خودکشی کرد و پدرم هم
۶ سالگیم به قتل رسید
لبخند قمگینی زدم و از بین سلول اومدم بیرون و.....
۵.۰k
۱۷ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.