bloody revenge
part ⁵
ولی فقط به قطره های بارونی که به صورتم میخورد توجه کردم
یجی: جونگکوک جونگکوک هانول بیا ببین جونگکوک چشه
هانول: با چه اجازه ای سمتش میاید هان " عصبی "
کوک: عه بابا خوبم نگا " بی تفاوت "
هانول: دیگه سرد نباش اگه هم هستی با من سرد نباش باعث میشه قلبم درد بگیره
یجی: دستتو ببینم
فقط راه رفتم نمیدونستم کجا میرم و نه واسه چی میرم توجهز به جیمینی که پشت سرم بود نکردم و فقط به راهم ادامه دادم
جیمین: وایسا کجا داری میری الان خوبه باعث ناراحتیه خواهرات میشی
کوک: جیمین تنهام بزار من نمیدونم کجا میرم فقط ولم کن
تهیون: من رفتم شیرموز بخورم " داد "
جیمین کشونم و چشبونم به یه دیوار و دستاشو رو شونه هام گذاشت
جیمین: کوک من میدونم چقدر عذاب کشیدی من دوستتم و همه چیو میدونم فقط خودت باش نه کسی که ازت ساختن اوکی تو این نیستی پس به حرف منی که ۹ ساله دوستتم گوش کن
ته: تموم شد خیلی تاثیر گذار بود جفتتون برید اونجا
جیمین: من رفتم کوک توهم بیا باشه
جیمین رفت ولی من از جام تکونی نخوردم
ته: برات خوبه که خواهری که ازت محافظت میکنه قش کنه ولی تو اینجا مثل احمقا وایسی خوشحالت میکنه عذاب دادن روح اونا
کوک: " سرشو به معنای نه تکون داد "
ته: خب پس برو پیششون
کوک: " سرشو به معنای نه تکون داد "
ته: زبون ادم حالیت نمیشه
تهیون: نمیخواد مثل قاتلابهش نگاه کنی ته اون حالش بده ناراحت نیست فقط داره بخاطر یه زربه یه درد شدیدو تحمل میکنه
ته: برای من هیچی مهم نیست من که حقیقتو فهمیدم و فرستادمشون بازداشتگاه
کوک: بعدش چی؟ اونا سه روز اونجان و بعدش میان بیرون اون وقت تو دیگه میتونی چیکار کنی؟ دوباره همین کاره میکنی؟ چه فرقی به حال من میکنه من که باهاش مشکلی نداشتم به چه دلیل پلیس اوردی؟
تهیون: جونگکوک اون وضیفشو انجام داده اون از وقتی که به سن قانونی رسیده به پلیس قول داده هرجا کسی رو دید که داره به کسی ضلم میکنه گزارشش رو به پلیس بده
( محض رضای خدا اومدم بگم یادم رفت تو معرفی نامه بنویسم ولی این داستان تخیلیه و احتمالا توش جادو یا از این چیزای تحیلی وجود داره)
کوک: چه نفعی به من میکنه؟
اومد یغمو گرفت
ته: هرچی تو از عدالت ندونی من میدونم پس این دهنو ببند " عصبی "
تهیون: وایسا این چیه این جا
کوک: چی؟
تهیون: این رد چاقوعه خودت این کارو کردی یا پدرومادرت
کوک: نه من کردم نه اونا
ته: وایسا ببینم
با دقت زیاد به گردنم نگا کرد
ته: سرتو بالا تر بگیر تا ادم بفهمه جای چیه
سرمو بالا گرفتم
ته: این جای یه تیغه کار دست یه مردم نیست یه زن یا دختر این کارو کرده چون با دست راست این کارو کرده و اگر با سرعت بیشتری این کارو میکرد احتمالا تا الان مرده بودی میتونی حدس بزنی کی بوده؟
کوک:
ولی فقط به قطره های بارونی که به صورتم میخورد توجه کردم
یجی: جونگکوک جونگکوک هانول بیا ببین جونگکوک چشه
هانول: با چه اجازه ای سمتش میاید هان " عصبی "
کوک: عه بابا خوبم نگا " بی تفاوت "
هانول: دیگه سرد نباش اگه هم هستی با من سرد نباش باعث میشه قلبم درد بگیره
یجی: دستتو ببینم
فقط راه رفتم نمیدونستم کجا میرم و نه واسه چی میرم توجهز به جیمینی که پشت سرم بود نکردم و فقط به راهم ادامه دادم
جیمین: وایسا کجا داری میری الان خوبه باعث ناراحتیه خواهرات میشی
کوک: جیمین تنهام بزار من نمیدونم کجا میرم فقط ولم کن
تهیون: من رفتم شیرموز بخورم " داد "
جیمین کشونم و چشبونم به یه دیوار و دستاشو رو شونه هام گذاشت
جیمین: کوک من میدونم چقدر عذاب کشیدی من دوستتم و همه چیو میدونم فقط خودت باش نه کسی که ازت ساختن اوکی تو این نیستی پس به حرف منی که ۹ ساله دوستتم گوش کن
ته: تموم شد خیلی تاثیر گذار بود جفتتون برید اونجا
جیمین: من رفتم کوک توهم بیا باشه
جیمین رفت ولی من از جام تکونی نخوردم
ته: برات خوبه که خواهری که ازت محافظت میکنه قش کنه ولی تو اینجا مثل احمقا وایسی خوشحالت میکنه عذاب دادن روح اونا
کوک: " سرشو به معنای نه تکون داد "
ته: خب پس برو پیششون
کوک: " سرشو به معنای نه تکون داد "
ته: زبون ادم حالیت نمیشه
تهیون: نمیخواد مثل قاتلابهش نگاه کنی ته اون حالش بده ناراحت نیست فقط داره بخاطر یه زربه یه درد شدیدو تحمل میکنه
ته: برای من هیچی مهم نیست من که حقیقتو فهمیدم و فرستادمشون بازداشتگاه
کوک: بعدش چی؟ اونا سه روز اونجان و بعدش میان بیرون اون وقت تو دیگه میتونی چیکار کنی؟ دوباره همین کاره میکنی؟ چه فرقی به حال من میکنه من که باهاش مشکلی نداشتم به چه دلیل پلیس اوردی؟
تهیون: جونگکوک اون وضیفشو انجام داده اون از وقتی که به سن قانونی رسیده به پلیس قول داده هرجا کسی رو دید که داره به کسی ضلم میکنه گزارشش رو به پلیس بده
( محض رضای خدا اومدم بگم یادم رفت تو معرفی نامه بنویسم ولی این داستان تخیلیه و احتمالا توش جادو یا از این چیزای تحیلی وجود داره)
کوک: چه نفعی به من میکنه؟
اومد یغمو گرفت
ته: هرچی تو از عدالت ندونی من میدونم پس این دهنو ببند " عصبی "
تهیون: وایسا این چیه این جا
کوک: چی؟
تهیون: این رد چاقوعه خودت این کارو کردی یا پدرومادرت
کوک: نه من کردم نه اونا
ته: وایسا ببینم
با دقت زیاد به گردنم نگا کرد
ته: سرتو بالا تر بگیر تا ادم بفهمه جای چیه
سرمو بالا گرفتم
ته: این جای یه تیغه کار دست یه مردم نیست یه زن یا دختر این کارو کرده چون با دست راست این کارو کرده و اگر با سرعت بیشتری این کارو میکرد احتمالا تا الان مرده بودی میتونی حدس بزنی کی بوده؟
کوک:
۴.۱k
۱۰ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.