برادر غیرتی من
پارت ۱۶
هوجو : یک دو سه
رفتم پیشش
یونا : انقدر ازش میترسی
یون : آره
هوجو : کوچولو
یون : قول دادی نگی
هوجو : گوه خوردم
هانول : یونا میدونی چه خبره
یونا : نه
یون : خبری نیست .......... آخ
هوجو : مثل اینکه
یون : یکی داروهاشو نخورده ...........آخ
هوجو : بدو
یون : چشم قربان اصلا به تو چه میخوام بمیرم
هانول : ببینین ما اومدیم ببینیم تا الان چیکار کردین
یونا : ما خواهراتونیم به کسی هیچی نمیگیم
یون : بگم ( آروم )
هوجو : بگو ( آروم )
یون : خب دیروز بعد دانشگاه تا نیم ساعت داشته سرم داد میزده و بعدش موهامو کشیده ولی بجاش رو نمیگم چیکار کرد میخواسته بزنتم تنبیم کرده که یک هفته کنارش بخوابم امروزم بعد دانشگاه افتاده به جونم اعصابش به هم ریختس
هوجو : تخسیر خودته
یون : هرکیم اعصابشو خورد کنه سر من خالی میکنه
هانول : ما از دنیا غافلیم
یونا : درسته
که اومد جلوم و گردنمو گاز گرفت
یونا : ای کاش منم فردا ازدواج میکردم
یون : خواهر من کمتر گوه بخور آخ پدصگ ولم کن
هانول : یونا
یونا : هوم
هانول : بیا همین الان منو تو ازدواج کنیم
یونا : عزیزم من خودم خواستگار دارم
هانول : منم دارم ولی این
هوجو : دیگه کاری به خاستگارات ندارم
یون : با منم دیگه کاری نداشته باش
هوجو : نمیشه
که دوباره گردنمو گاز گرفت
یون : شما هم مثل خر نگاه کنین بیاین منو از دست این نجات بدین
هانول : الو مامانی بیاین خونه ی هوجو
یونا : الو بابا بیاین خونه ی هوجو
یونا : الو بچه ها بیاین خونه ی هوجو
زنگ زدن
یون : آجوما باز نکن
آجوما : بفرمایید
یون : ولم کن
هوجو : نمیخوام
دوباره همون کارو انجام داد
سوجون : چه
جیمین : زیباست
لیا : این
آیو : صحنه ای
یجی : که دیدم
ات : ای کاش
هوسوک : همیشگی
ته : بود
از دستش فرار کردم
یون : دیگه سمت من نمیای وگرنه
هوجو : چی
یون : من تفنگ دارم بنظرت چیکار میکنم
هوجو : با اعصابم بازی نکن
هانول : اه داشتم فیلم میگرفتم
رفتم تو اتاقم و درو محکم بستم
هوجو : با اون تفنگ کاری نمیکنی ( داد )
یون : به تو چه فوضول
اومد تو اتاقم
یون : برو بیرون
هوجو : دلم نمیخواد
یون : برو بیرون نمیخوام کسی نزدیکم بیاد
هوجو : کجا میری
یون : به تو چه
هوجو : اجازه نداری بیرون بری
که همه اومدن بالا
یون : دلم میخواد
که یهو منو بوسید
یجی : سه دو یک
همشون داشتن فیلم میگرفتن
سعی میکردم خودمو ازش جدا کنم ولی خیلی محکم گرفته بودم
۵ مین بعد
هوجو : حالا نمیتونی جایی بری
یون : به تو چه ربطی داره
یون ( سرفه ی خون )
یونا : داداشی
یون : نزدیک نمیای
ات : پسرم
یون : من پسر تو نیستم ( داد )
آجوما : برین اونور
یون : ( سرفه ی خون )
آجوما : یون بیا اینجا
یون : نمیشه اینا برن
آجوما : نشنیدین
رفتن ولی هوجو موند
یون : برو بیرون ( بغض )
هوجو : نمیخوام
آجوما :........
🐾✨
هوجو : یک دو سه
رفتم پیشش
یونا : انقدر ازش میترسی
یون : آره
هوجو : کوچولو
یون : قول دادی نگی
هوجو : گوه خوردم
هانول : یونا میدونی چه خبره
یونا : نه
یون : خبری نیست .......... آخ
هوجو : مثل اینکه
یون : یکی داروهاشو نخورده ...........آخ
هوجو : بدو
یون : چشم قربان اصلا به تو چه میخوام بمیرم
هانول : ببینین ما اومدیم ببینیم تا الان چیکار کردین
یونا : ما خواهراتونیم به کسی هیچی نمیگیم
یون : بگم ( آروم )
هوجو : بگو ( آروم )
یون : خب دیروز بعد دانشگاه تا نیم ساعت داشته سرم داد میزده و بعدش موهامو کشیده ولی بجاش رو نمیگم چیکار کرد میخواسته بزنتم تنبیم کرده که یک هفته کنارش بخوابم امروزم بعد دانشگاه افتاده به جونم اعصابش به هم ریختس
هوجو : تخسیر خودته
یون : هرکیم اعصابشو خورد کنه سر من خالی میکنه
هانول : ما از دنیا غافلیم
یونا : درسته
که اومد جلوم و گردنمو گاز گرفت
یونا : ای کاش منم فردا ازدواج میکردم
یون : خواهر من کمتر گوه بخور آخ پدصگ ولم کن
هانول : یونا
یونا : هوم
هانول : بیا همین الان منو تو ازدواج کنیم
یونا : عزیزم من خودم خواستگار دارم
هانول : منم دارم ولی این
هوجو : دیگه کاری به خاستگارات ندارم
یون : با منم دیگه کاری نداشته باش
هوجو : نمیشه
که دوباره گردنمو گاز گرفت
یون : شما هم مثل خر نگاه کنین بیاین منو از دست این نجات بدین
هانول : الو مامانی بیاین خونه ی هوجو
یونا : الو بابا بیاین خونه ی هوجو
یونا : الو بچه ها بیاین خونه ی هوجو
زنگ زدن
یون : آجوما باز نکن
آجوما : بفرمایید
یون : ولم کن
هوجو : نمیخوام
دوباره همون کارو انجام داد
سوجون : چه
جیمین : زیباست
لیا : این
آیو : صحنه ای
یجی : که دیدم
ات : ای کاش
هوسوک : همیشگی
ته : بود
از دستش فرار کردم
یون : دیگه سمت من نمیای وگرنه
هوجو : چی
یون : من تفنگ دارم بنظرت چیکار میکنم
هوجو : با اعصابم بازی نکن
هانول : اه داشتم فیلم میگرفتم
رفتم تو اتاقم و درو محکم بستم
هوجو : با اون تفنگ کاری نمیکنی ( داد )
یون : به تو چه فوضول
اومد تو اتاقم
یون : برو بیرون
هوجو : دلم نمیخواد
یون : برو بیرون نمیخوام کسی نزدیکم بیاد
هوجو : کجا میری
یون : به تو چه
هوجو : اجازه نداری بیرون بری
که همه اومدن بالا
یون : دلم میخواد
که یهو منو بوسید
یجی : سه دو یک
همشون داشتن فیلم میگرفتن
سعی میکردم خودمو ازش جدا کنم ولی خیلی محکم گرفته بودم
۵ مین بعد
هوجو : حالا نمیتونی جایی بری
یون : به تو چه ربطی داره
یون ( سرفه ی خون )
یونا : داداشی
یون : نزدیک نمیای
ات : پسرم
یون : من پسر تو نیستم ( داد )
آجوما : برین اونور
یون : ( سرفه ی خون )
آجوما : یون بیا اینجا
یون : نمیشه اینا برن
آجوما : نشنیدین
رفتن ولی هوجو موند
یون : برو بیرون ( بغض )
هوجو : نمیخوام
آجوما :........
🐾✨
۴.۴k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.