فیک جونگ کوک پارت ۱۲ (معشوقه)
بعد از کلی اصرار قبول کردم که باهاش بیام خواستم عقب بشینم که گفت:بشین جلو!/منم نشستم جلو که راه افتاد گوشیمو برداشتم داشتم به راننده پیام میدادم که نیاد که یهو تهیونگ:داری به دوست پسرت پیام میدی؟/ا.ت:نه بابا دارم به رانندم میگم که نیاد دوست پسر کجا بود!/تهیونگ:آها پس یعنی نداری چه خوب!/ا.ت:اونوقت برای چی خوبه؟!/تهیونگ:همینجوری!/ای بابا این پسره یه چیزیش هست ها!خونم یکم از اینجا دور چون شیشه ماشین دودی بود سرمو روی شیشه گذاشتم تا بخوابم که یهو گوشی تهیونگ زنگ خورد!/تهیونگ:الو سلام.....چطوری....باشه الان میام.....خدافظ/واه مگه منو نمیرسونه پس میخواد بره سراغ کی؟!/بعد چند مین وایساد منم سرمو انداخته بودم پایین که یهو دیدم در جلو باز شد سرمو برگردوندم سمت پنجره که یهو لبام با لبای یه نفر برخورد کرد.خاکککک این دیگه کی بود سریع سرمو عقب کشیدم و دیدم اینکه جونگ کوکه!بدبخت شدم این اینجا چیکار داره!/یهو جونگ کوک با چشمای از حدقه بیرون زده به من بعد تهیونگ نگاه کرد/جونگ کوک:تهیونگ این دختره اینجا چیکار میکنه؟! چرا بهم نگفتی اینم باهات هست!/تهیونگ:به من چه میخواستی قبل از سوار شدن اول نگاه کنی!/منم که داشتم از خجالت آب میشدم سرمو انداخته بودم و داغ شدن گونه هام رو حس میکردم جونگ کوک هم درو بست و نشست عقب...
**پایان پارت
بچه ها الان بخاطر مدارس نمیتونم ادامشو بزارم ولی روزای تعطیل یا فروردین ادامشو میزارم هرچند فیکم هم هیچ طرفداری هم نداشت😔
**پایان پارت
بچه ها الان بخاطر مدارس نمیتونم ادامشو بزارم ولی روزای تعطیل یا فروردین ادامشو میزارم هرچند فیکم هم هیچ طرفداری هم نداشت😔
۱۴۸
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.