تکپارتی
#تکپارتی
#هان
وقتی تو بار
وقتی تو بار ازش جدا نمیشی و خوشش میاد
(هردوتون ایدلین)
ویو ا.ت:خب منو هان هر دومون ایدلیم و حدود دو سال باهم ازدواج کردیم ولی بچه نداریم (چه خوب🌚)
راستیاتش من از هان معروف ترم ولی برام مهم نی چون واقعا خانم بیشتر از خودم دوست دارم و حاضرم جونمو برای بدم
ویو هان:واقعا حوصلم سر رفته بود و روی کاناپه داشتم کانال جابه میکردم ا.ت هم تو اتاق کارش داشت رو کامبک جدیدش کار میکرد تصمیم گرفتم بش بگم بریم بار با وجود اینکه میدونستم قبول نمیکنه ولی خب من هان جسونگماااا
رفتم سمت اتاق کارش و دو ضربه در زدم تا اینکه گف بیا
ویو ا.ت : داشتم یه مروی روی متن کامبک میکردم که در اتاقم خورد میدونستم جسونگه و حوصلش سر رفته پس بش گفتم بیا تو .
ویو هان :رفتم تو اتاق و محو ا.ت شدم اون عینک مشکی که رو چشمای .....(رنگ چشمای خودتون) بود موهای بهم ریخته خرمایی
بعد 5 ثانیه به خودم اومدم که دیدم ا.ت داره صدام میکنه
ویو ا.ت:هان اومد تو و حدود ۵ ثانیه فقط به من زل زده بود هرچی صداش میزنم انگار نه انگار که یه داد ریز زدم و به خودش اومد .
شرط:۱۰ لایک
۵ کامنت
#هان
وقتی تو بار
وقتی تو بار ازش جدا نمیشی و خوشش میاد
(هردوتون ایدلین)
ویو ا.ت:خب منو هان هر دومون ایدلیم و حدود دو سال باهم ازدواج کردیم ولی بچه نداریم (چه خوب🌚)
راستیاتش من از هان معروف ترم ولی برام مهم نی چون واقعا خانم بیشتر از خودم دوست دارم و حاضرم جونمو برای بدم
ویو هان:واقعا حوصلم سر رفته بود و روی کاناپه داشتم کانال جابه میکردم ا.ت هم تو اتاق کارش داشت رو کامبک جدیدش کار میکرد تصمیم گرفتم بش بگم بریم بار با وجود اینکه میدونستم قبول نمیکنه ولی خب من هان جسونگماااا
رفتم سمت اتاق کارش و دو ضربه در زدم تا اینکه گف بیا
ویو ا.ت : داشتم یه مروی روی متن کامبک میکردم که در اتاقم خورد میدونستم جسونگه و حوصلش سر رفته پس بش گفتم بیا تو .
ویو هان :رفتم تو اتاق و محو ا.ت شدم اون عینک مشکی که رو چشمای .....(رنگ چشمای خودتون) بود موهای بهم ریخته خرمایی
بعد 5 ثانیه به خودم اومدم که دیدم ا.ت داره صدام میکنه
ویو ا.ت:هان اومد تو و حدود ۵ ثانیه فقط به من زل زده بود هرچی صداش میزنم انگار نه انگار که یه داد ریز زدم و به خودش اومد .
شرط:۱۰ لایک
۵ کامنت
۵.۱k
۱۰ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.