شریک سقف من نیستی، بذار همسایه باشیم و فقط یک دونه دیوار
شریک سقف من نیستی، بذار همسایه باشیم و فقط یک دونه دیوار را شریکم باش
شریک عمر من نیستی، بیا هم لحظه باشیم و همین یک لحظه دیدار را شریکم باش
فقط در حد یک لبخند ، لبت را قسمت من کن؛ اگر خورشید من نیستی بیا شمعو روشن کن
تمنای شرابم نیست، یک جرعه آب شریکم باش؛ کنار چشمه رؤیا ، یک لحظه خواب شریکم باش
شریک زندگیم نیستی ، شریک آرزویم باش؛ اگر نیستی کنار من ، بیا و رو به رویم باش
سلامی کن گهگاهی به نام آشنا بر من ؛ همین اندازه هم بسه برای شور دل بستن
غزل خونم نباش ، اما به حرفی ساده شادم کن؛ اگر دیدی مرا بشناس، نمی گم این که یادم کن
یک عشق نابسامان را چه سامانی از این خوشتر؛ شکایت نامه دل را چه پایانی از این خوشتر
شریک عمر من نیستی، بیا هم لحظه باشیم و همین یک لحظه دیدار را شریکم باش
فقط در حد یک لبخند ، لبت را قسمت من کن؛ اگر خورشید من نیستی بیا شمعو روشن کن
تمنای شرابم نیست، یک جرعه آب شریکم باش؛ کنار چشمه رؤیا ، یک لحظه خواب شریکم باش
شریک زندگیم نیستی ، شریک آرزویم باش؛ اگر نیستی کنار من ، بیا و رو به رویم باش
سلامی کن گهگاهی به نام آشنا بر من ؛ همین اندازه هم بسه برای شور دل بستن
غزل خونم نباش ، اما به حرفی ساده شادم کن؛ اگر دیدی مرا بشناس، نمی گم این که یادم کن
یک عشق نابسامان را چه سامانی از این خوشتر؛ شکایت نامه دل را چه پایانی از این خوشتر
۱.۷k
۰۹ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.