آناستازیا گوشیش رو در اورد نوشته اگر بازی به پایان نرسید

آناستازیا گوشیش رو در اورد نوشته اگر بازی به پایان نرسید هر سه می‌میرند ، وای من این تیکه رو قبلاً نخوندم ، رابرت با نگاهی اخمو نگاش کرد گفت لطفاً قبل از هر کاری که میخوای بکنی اول ببین قرار چی سرمون بیاد ،ولی یه راه وجود داره راهش هم این هست ، یه نفر دیگه باید به جایی کسی که باخته بازی کنه
رابرت : یعنی الان جودی باخته ، پس باید یه دختر دیگه به جاش بازی کنه ، ولی آخه کی این کارو می‌کنه آناستازیا : شاید یه دوست قدیمی ،
رابرت یعنی چی یه دوست قدیمی ، ببین آسون هست ما باید بدونیم جودی کجا هست ، یعنی باید قبل از اینکه بمیره باهاش ارتباط برقرار کنیم می‌تونه به اسم یه دختر دیگه خودش رو معرفی کن و بگه می‌خوام به جای یه دختر بازنده بازی کنم ،
ولی آخه ظاهرشون که یکی هست
عیبی نداره مهم این هست اونا نمی‌دون ، یعنی چی نمی‌دونم ببین جودی مثل یه خواهر داره که خیلی شبیهش هست ، اوکی
رابرت من
یعنی چی آخه جودی ، جودی هست ظاهرش
چجوری جودی باشه ولی بگه جودی نیست
آناستازیا موضوع همین هست دیگه ، ببین یه ماسک های خاصی هستن که تو میتونی خودت رو شبیه به یه آدم دیگه کنی من یه ماسک درست میکنم که کپه جودی باشه و ادامه پارت بعدی پارت آخر این جلد هست