P 6

نمیخواستم بذارم به خاطرlovetouheitmy گذاشتم...
ته:بچها بریم خوش بگذرونیم؟
ات:بریم شهر بازی...
کوک:الان بهترین وقت برای تلافی بود...پس گفتم:آره بریم شهربازی
لباس پوشیدیم و رفتیم شهربازی..
توی شهربازی..
کوک:بریم اتاق فرار
ات:نههععه
ته:ات تولوخودا بریم
ات:اوکی بریم
بلیط گرفتن و رفتن اتاق فرار
ات:جیغغغغغغغ اععععع زامبیییییییی،واییییییییییی هیولاااااااا.پرید بغل کوک و گفت:ت توروخدا برگردیم من میت...که یهو یه هیولا پرید جلوی ات و ات غش کرد...
کوک:ات خوبی؟(نه الکی غش کرد)بلند شو ات...
ته: ا ات؟چیشده؟؟؟
کوک ات و بغل کرد و رفتن بیمارستان..
دکتر:چرا با این بیماری خطرناکی که دارن رفتید اتاق فرار؟
کوک:ب بیماری خطرناک؟
دکتر:آره،بیماری قلبی داره...
کوک:نباید عمل شه؟
دکتر:چرا ولی مثل اینکه نمی‌خوان...
کوک:همین الان عملش کنید..
دکتر:ولی نمیشه...
کوک:پس باید با جونت خداحافظی کنی.اسلحه و گذاشت رو سرش..
دکتر:ب باشه چشم
کوک:خوبه...
کوک رفت پیش تهیونگ...
فلش بک بعد از عمل...
ات ویو
اینجا کجاست من کیم؟
یهو دیدم یکی اومد داخل..گفت:حالت خوبه؟
ات:من کیم؟اینجا چیکار میکنم؟تو کی ای؟
پسره:من دکترم(هاها فک کردید کوکه)،مثل اینکه فراموشی گرفتید..به همسرتون اطلاع میدم
ات:من همسر دارم؟
دکتر:مثل اینکه دارید...
(الان میگید چطور عمل قلب باعث فراموشی شده؟بهتون میگم..یوهاهاهاها)
کوک ویو
وارد اتاق ات شدم..بیب خوبی؟
ات:شما؟
کوک:من شوهرتما....
ات: ا از کجا باور کنم؟
کوک:ایناهاش شناسنامه...عکس خودته دیگه ...
ات:راست میگی..
فلش بک قبل عمل:
کوک:هوی دکتره
دکتر:بله
کوک:حافظه ی ات و کاری کن چیزی یادش نیاد،وگرنه میدونی چی میشه دیگه؟
دکتر:بله قربان...
اسلاید دو استایل کوک واسه شهربازی
سه استایل ات
چهار هم ته ته