ادامه
سانزو:
خیلی اروم نشسته بود
سانزو:آخخخخ دلم میخواد بکنم ا.تتتتتتتت
**هچ صدایی...*
سانزو:ا.ت؟
بلند میشه کل خونه رو میگرده ی نامه پیدا میکنه
نامه:مرسی بابت تمام کارایی ک برام کردی...لطفا بعد از من هم دیگ خودتو هیولای یا هر چیز دیگ صدا نکن تو فرشته ی منی تا ابد تو قلبم جا داری خداحافظ دوستت دارم
از طرف ا.ت
تا این نامه رو دید چشماش گرد شد هول شد و دست پا چه دوید سمت در گلوشو مالید و ی قرص خورد و سوار ماشین شد و نشست به کوکو زنگ زد
_بله؟
+کوکو رد ا.ت رو بگیر خداحافظ
_چ___
قطع کرد و ماشینو روشن کرد و بعد از دو دیقه ادرس براش رسید ی ادرس هک شده و چندتا عکس سانزو یه عکس دید ا.ت با یه مرد دیگ....
چشماش از خشم پر شد گاز داد متوجه لبخندای فیک ا.ت شد با تمام سرعت به ادرس رسید پیاده شد و صندوق رو باز کرد و دستکشو پوشید و شمشیرشو برداشت
رفت داخل
عاقد:مبارک با___
سانزو:گه نخور ببنید گاراژتونو حرومیا ننتونو شب جمعه دعوت میکنم
**رفت جلو و....**
بغلت کرد صورتش پر از خون بود لباساش کثیف بود ولی اهمیت نداد بغلت کرد و گریه کرد
_ا.ت~
+سانزو....گریه نکن....
_تو مال منی___
ران:
برات گل و شکلات خریده بود
ران:عشقممم من برگشتمممم^^
به دوروبرش نگاه کرد
ران:ا.ت؟
پلک پلک...؟
رفت کل خونه رو گشت یه پیام اومد دستش
پیامو خوند
پیام:هع هه یادته دبیرستان سرش چطوری دعوا کردی؟ا.ت مال منه مال من
ران فقط قسمت اخرش یه بنزین روی آتیش بود فرد رو شناخت و میدونست کجاست رفت سوار ماشینش شد کرواتشو شل کرد رسید و رفت داخل ولی قبل لباساشو مرتب کرد و لبخند سادیسمی زد
وارد شد
ران:منم دعوت میکردید...
ا.ت:ر_ران؟
مرد روسی(ژنیونا):توی حرومی ...
**ران به ژنیونا نگاهکرد خیلی سرد و کشنده**
ران:ببند گاله اتو...
ژنیونا:ف_فکر نکن چون...قبلنا میتونستی کتک بزنی الانم میتونی
*خندید ی خنده سادیسمی و سرد*
ران:این از وضعیت الانم خبر نداره بدبخت....
*اومد جلو و کتک محکمی زد بهش تا اینکه ا.ت اومد جلو و صورت ران رو گرفت و بوسیدتش ران بلند شد ا.ت رو به دیوار قفل کرد و جلو همه بوسید*
ران به همشون نگاه کرد:این دختر حتی مال باباش نیست...
ریندو
امشب قرار داشتید خودشو آماده کرد و اومد جلو در خونه ات خیلی خوشتیپ کرده بود گل خریده بود برات و به ماشینش تکیه داده بود
بعد از نیم ساعت
تند تند بت زنگ میزد ولی نیومدی....
ریندو:تچ این دختر کجاست
*نشست داخل ماشین و بازم بهت زنگ زد ولی...*
شماره قطع شد یه شماره ناشناس براش یه فیلم فرستاده بود داخل اتاق ا.ت و ژنیانو بودن ا.ت داشت گریه میکرد ولی هیچکس نمیشنید و معلوم بود دوربین مخفی بود*
ژنیانو:چه بدن خوبی__
ا.ت:ن_نیا جلو
ژنیانو:هه هه دیگ ریندویی وجود نداره ک بکنتت منم و من
لمست میکرو و بزور میبوسیدتت
ریندو بلندشد و اومد جلو در خونه پدرت در رو شکوند و وارد شد پدرت خیلی عصبی شد کلی داد و هواررا انداخت ولی اهمیت ندادرفت اتاق دیددست ژنیانوی امپول هست چشماش بیشتر از خشم پر شد تفنگشو درآورد و زد دست ژنیانو*
ریندو:میکمشت مادر نون ب حروم
*رین اومد بلندت کرد دید وضعت خرابهی گوله ب سر ژنیانو زد و تورو برد بیرون*
**بزور بوسیدتت و
خیلی اروم نشسته بود
سانزو:آخخخخ دلم میخواد بکنم ا.تتتتتتتت
**هچ صدایی...*
سانزو:ا.ت؟
بلند میشه کل خونه رو میگرده ی نامه پیدا میکنه
نامه:مرسی بابت تمام کارایی ک برام کردی...لطفا بعد از من هم دیگ خودتو هیولای یا هر چیز دیگ صدا نکن تو فرشته ی منی تا ابد تو قلبم جا داری خداحافظ دوستت دارم
از طرف ا.ت
تا این نامه رو دید چشماش گرد شد هول شد و دست پا چه دوید سمت در گلوشو مالید و ی قرص خورد و سوار ماشین شد و نشست به کوکو زنگ زد
_بله؟
+کوکو رد ا.ت رو بگیر خداحافظ
_چ___
قطع کرد و ماشینو روشن کرد و بعد از دو دیقه ادرس براش رسید ی ادرس هک شده و چندتا عکس سانزو یه عکس دید ا.ت با یه مرد دیگ....
چشماش از خشم پر شد گاز داد متوجه لبخندای فیک ا.ت شد با تمام سرعت به ادرس رسید پیاده شد و صندوق رو باز کرد و دستکشو پوشید و شمشیرشو برداشت
رفت داخل
عاقد:مبارک با___
سانزو:گه نخور ببنید گاراژتونو حرومیا ننتونو شب جمعه دعوت میکنم
**رفت جلو و....**
بغلت کرد صورتش پر از خون بود لباساش کثیف بود ولی اهمیت نداد بغلت کرد و گریه کرد
_ا.ت~
+سانزو....گریه نکن....
_تو مال منی___
ران:
برات گل و شکلات خریده بود
ران:عشقممم من برگشتمممم^^
به دوروبرش نگاه کرد
ران:ا.ت؟
پلک پلک...؟
رفت کل خونه رو گشت یه پیام اومد دستش
پیامو خوند
پیام:هع هه یادته دبیرستان سرش چطوری دعوا کردی؟ا.ت مال منه مال من
ران فقط قسمت اخرش یه بنزین روی آتیش بود فرد رو شناخت و میدونست کجاست رفت سوار ماشینش شد کرواتشو شل کرد رسید و رفت داخل ولی قبل لباساشو مرتب کرد و لبخند سادیسمی زد
وارد شد
ران:منم دعوت میکردید...
ا.ت:ر_ران؟
مرد روسی(ژنیونا):توی حرومی ...
**ران به ژنیونا نگاهکرد خیلی سرد و کشنده**
ران:ببند گاله اتو...
ژنیونا:ف_فکر نکن چون...قبلنا میتونستی کتک بزنی الانم میتونی
*خندید ی خنده سادیسمی و سرد*
ران:این از وضعیت الانم خبر نداره بدبخت....
*اومد جلو و کتک محکمی زد بهش تا اینکه ا.ت اومد جلو و صورت ران رو گرفت و بوسیدتش ران بلند شد ا.ت رو به دیوار قفل کرد و جلو همه بوسید*
ران به همشون نگاه کرد:این دختر حتی مال باباش نیست...
ریندو
امشب قرار داشتید خودشو آماده کرد و اومد جلو در خونه ات خیلی خوشتیپ کرده بود گل خریده بود برات و به ماشینش تکیه داده بود
بعد از نیم ساعت
تند تند بت زنگ میزد ولی نیومدی....
ریندو:تچ این دختر کجاست
*نشست داخل ماشین و بازم بهت زنگ زد ولی...*
شماره قطع شد یه شماره ناشناس براش یه فیلم فرستاده بود داخل اتاق ا.ت و ژنیانو بودن ا.ت داشت گریه میکرد ولی هیچکس نمیشنید و معلوم بود دوربین مخفی بود*
ژنیانو:چه بدن خوبی__
ا.ت:ن_نیا جلو
ژنیانو:هه هه دیگ ریندویی وجود نداره ک بکنتت منم و من
لمست میکرو و بزور میبوسیدتت
ریندو بلندشد و اومد جلو در خونه پدرت در رو شکوند و وارد شد پدرت خیلی عصبی شد کلی داد و هواررا انداخت ولی اهمیت ندادرفت اتاق دیددست ژنیانوی امپول هست چشماش بیشتر از خشم پر شد تفنگشو درآورد و زد دست ژنیانو*
ریندو:میکمشت مادر نون ب حروم
*رین اومد بلندت کرد دید وضعت خرابهی گوله ب سر ژنیانو زد و تورو برد بیرون*
**بزور بوسیدتت و
۹۳۸
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.