p3
ات ویو
همینجور که سرم روی میز بود معلم وارد شد ولی اون معلم اون زنگ ما نبود....
و منم سرم رو از روی میز بلند نکردم و فقط به منظره ملایم روبه رو خیره شدم....
و درسته جرعت اینکه بهم حرف بزنن رو ندارن ...و زنگ اول معلممون نیومده بود ....
معلم:سلام بچه ها ...
بچه ها :سلام
معلم:امروز یه دانش اموز جدید داریم ..هون شخصیه که خیلیاتون منتظر دیدنش بودین.. و امروز همون روزه...
شما زنگ اول معلم ندارین کسانی که دوست دارن برن سالن ورزشی میتونن برن و کسانی که نمیخوان برم لطفا بدون سرصدا توی کلاس بشینید... و درضمن اون دانش اموز الان توی دفتره مدیره و زنگ بعدی میاد توی کلاستون..(معلم رفت)
یکی از دانش اموز ها:بچه ها من که به اون سالن ترسناک دارک نمیام...شما میخواین برین؟
همه ی بچه ها:مگه خریم ....از جونمون سیر شدیم...(اینا رو یکی یکی میگن)
که اته بی توجه بهشون هنزفریش رو توی گوشش گزاشت و از کلاس رفت بیرون....
ویو کوک
امروز روز اولم توی این مدرسه است ..اومدم توی دفتر مدیر..همه منو میشناسن و میدونن چکارم ولی فقط معلم ها و مدیر ها..
رفتم کارای ثبت نامم رو انجام دادم که مدیر بهم گفت
مدیر: اقای جئون من یکی رو باهاتون میفرستم تا زنگ بعدی همه جای مدرسه رو نشونتون بدن ..
کوک:لازمی نیست خودم میرم (لحن سرد)
مدیر:چشم(تعظیم)
بعد از دفتر مدیر خارج شد...
همینجور که سرم روی میز بود معلم وارد شد ولی اون معلم اون زنگ ما نبود....
و منم سرم رو از روی میز بلند نکردم و فقط به منظره ملایم روبه رو خیره شدم....
و درسته جرعت اینکه بهم حرف بزنن رو ندارن ...و زنگ اول معلممون نیومده بود ....
معلم:سلام بچه ها ...
بچه ها :سلام
معلم:امروز یه دانش اموز جدید داریم ..هون شخصیه که خیلیاتون منتظر دیدنش بودین.. و امروز همون روزه...
شما زنگ اول معلم ندارین کسانی که دوست دارن برن سالن ورزشی میتونن برن و کسانی که نمیخوان برم لطفا بدون سرصدا توی کلاس بشینید... و درضمن اون دانش اموز الان توی دفتره مدیره و زنگ بعدی میاد توی کلاستون..(معلم رفت)
یکی از دانش اموز ها:بچه ها من که به اون سالن ترسناک دارک نمیام...شما میخواین برین؟
همه ی بچه ها:مگه خریم ....از جونمون سیر شدیم...(اینا رو یکی یکی میگن)
که اته بی توجه بهشون هنزفریش رو توی گوشش گزاشت و از کلاس رفت بیرون....
ویو کوک
امروز روز اولم توی این مدرسه است ..اومدم توی دفتر مدیر..همه منو میشناسن و میدونن چکارم ولی فقط معلم ها و مدیر ها..
رفتم کارای ثبت نامم رو انجام دادم که مدیر بهم گفت
مدیر: اقای جئون من یکی رو باهاتون میفرستم تا زنگ بعدی همه جای مدرسه رو نشونتون بدن ..
کوک:لازمی نیست خودم میرم (لحن سرد)
مدیر:چشم(تعظیم)
بعد از دفتر مدیر خارج شد...
۱۱.۵k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.