𝔓𝔞𝔯𝔱 ²
𝔓𝔞𝔯𝔱 ²
𝔙𝔦𝔢𝔴 𝔪𝔞𝔨𝔦 :
امروز کلاس ریاضی و ادبیات دارم ، مثل همیشه ساعت 6 وفتی اعلام میکنن که باید بیدار بشیم از خواب بیدار میشم و بعد انجام دادن کارهام لباس هام رو عوض میکنم و هندزفری و گوشیم رو برمیدارم و میرن سمت سالن فود [توی اون سالن وعده های غذایی رو میخوریم] وارد سالن فود شدم که تسوشی [دوست صمیمیم ، دختره و موهاش مشکی عه که زیر موهاش صورتی عه و هم سن منه ] رو دیدم و بغلش کردم و گفتم :(چطوری خوشگلم ؟) تسوشی :(مرسی تو چطوری عزیزم؟) من:(مرسیی) و بعد یکم حرف زدن رفتیم سمت سالن و صبحونه خوردیم و تو یه صف حرکت کردیم سمت کلاس ریاضی همیشه از این همه مقررات بدم میاد ، وارد کلاس شدم و سر جای همیشگیم [کنار پنجره] نشستم و با هندزفری اهنگ گوش میکردم که آسامی سنسه وارد کلاس شد و بعد اینکه یکم حرف زد تدریس رو شروع کرد که 20 دیقه اول مثل بچه خرخون ها داشتم به درس گوش میکردم ولی 40 دیقه آخر کلاس دفترم رو در آوردم و مشغول نقاشی شدم [تایم کلاس ها 1 ساعت عه ...] بعد اینکه سنسه پایان کلاس رو اعلام کرد همه مشغول یه کاری شدیم [2 تا کلاس داریم هرروز و 30 دیقه زنگ تفریح داریم بین دو تا کلاس] بعد اینکه 30 دیقه تموم شد آکیکو سنسه وارد کلاس شد و مثل زنگ پیش 20 دیقه درس خوندم 40 دیقه نقاشی کشیدم بعد اینکه کلاس تموم شد ساعت 9:30a.m رفتم پیش زنیتسو نشستم [زنیتسو پسره و موهاش زرد عه و 16 سالش عه] و به نقاشی کشیدنش نگاه کردم زنیتسو خیلی قشنگ نقاشی میکشه و به منم خودش یاد داده که چطوری طراحی کنم ... مثل همیشه وقتی نقاشی میکشه ازش پرسیدم :(چی میکشی؟) چند ثانیه سکوت کرد و گفت :(این یه موجود آبزی عه که دست و پاهاش شکل دست انسان عه و شکل خودش ماهی عه) زنیتسو همیشه نقاشی تخیلی میکشه و بعد اینکه نقاشی هاش تموم میشه بعضی هاشون رو میده به من ، همینطوری داشتم نگا میکردم ک ...
𝔙𝔦𝔢𝔴 𝔪𝔞𝔨𝔦 :
امروز کلاس ریاضی و ادبیات دارم ، مثل همیشه ساعت 6 وفتی اعلام میکنن که باید بیدار بشیم از خواب بیدار میشم و بعد انجام دادن کارهام لباس هام رو عوض میکنم و هندزفری و گوشیم رو برمیدارم و میرن سمت سالن فود [توی اون سالن وعده های غذایی رو میخوریم] وارد سالن فود شدم که تسوشی [دوست صمیمیم ، دختره و موهاش مشکی عه که زیر موهاش صورتی عه و هم سن منه ] رو دیدم و بغلش کردم و گفتم :(چطوری خوشگلم ؟) تسوشی :(مرسی تو چطوری عزیزم؟) من:(مرسیی) و بعد یکم حرف زدن رفتیم سمت سالن و صبحونه خوردیم و تو یه صف حرکت کردیم سمت کلاس ریاضی همیشه از این همه مقررات بدم میاد ، وارد کلاس شدم و سر جای همیشگیم [کنار پنجره] نشستم و با هندزفری اهنگ گوش میکردم که آسامی سنسه وارد کلاس شد و بعد اینکه یکم حرف زد تدریس رو شروع کرد که 20 دیقه اول مثل بچه خرخون ها داشتم به درس گوش میکردم ولی 40 دیقه آخر کلاس دفترم رو در آوردم و مشغول نقاشی شدم [تایم کلاس ها 1 ساعت عه ...] بعد اینکه سنسه پایان کلاس رو اعلام کرد همه مشغول یه کاری شدیم [2 تا کلاس داریم هرروز و 30 دیقه زنگ تفریح داریم بین دو تا کلاس] بعد اینکه 30 دیقه تموم شد آکیکو سنسه وارد کلاس شد و مثل زنگ پیش 20 دیقه درس خوندم 40 دیقه نقاشی کشیدم بعد اینکه کلاس تموم شد ساعت 9:30a.m رفتم پیش زنیتسو نشستم [زنیتسو پسره و موهاش زرد عه و 16 سالش عه] و به نقاشی کشیدنش نگاه کردم زنیتسو خیلی قشنگ نقاشی میکشه و به منم خودش یاد داده که چطوری طراحی کنم ... مثل همیشه وقتی نقاشی میکشه ازش پرسیدم :(چی میکشی؟) چند ثانیه سکوت کرد و گفت :(این یه موجود آبزی عه که دست و پاهاش شکل دست انسان عه و شکل خودش ماهی عه) زنیتسو همیشه نقاشی تخیلی میکشه و بعد اینکه نقاشی هاش تموم میشه بعضی هاشون رو میده به من ، همینطوری داشتم نگا میکردم ک ...
۲.۵k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.