پارت 8
فردا صبح
(من بیدار شدم دیدم مویچیرو خوابه هرچقدر سعی کردم بیدارش کنم نشود اخرش مجبور شدم ببوسمش وقتی اینکارو کردم چشاشو محکم باز کرد میخواستم برم عقب ولی منو کشید تو بغلش)
مویچیرو: داشتی چیکار میکردی؟
ات: بیدار نشدی اون کارو کردم
مویچیرو: دوباره همونکارو بکن
ات: چی😳
مویچیرو: خجالت نکش کسی که مارو ندیده
ات: نه بخاطر این نیست
مویچیرو: پس بخاطر چی هست؟
ات: من تاحالا کسی رو نبوسیدم (با خجالت)
مویچیرو: منم همینطور تو خیلی خجالتی هستی
ات: نه اخه خودم این(که یه دفعه مویچیرو لباشو گذاشت تو لبام)
مویچیرو: برو لباس فورمتو بپوش امروز ماموریت نداریم
ات: میشه بری بیرون لباسمو عوض کنم
مویچیرو: نه نمیشه من آخرش بدنتو میبینم
ات: الان زمانش نیست
مویچیرو: باشه رفتم بیرون
ات:(لباس فرممو پوشیدم ورفتم بیرون)
مویچیرو: من باید جایی برم
ات: باشه
مویچیرو: خدافظ
ات: خدافظ
ویو ات
(امروز رفتم پیش شینوبو و میتسوری)
ات: سلام شینو و میتسو
شینوبو و میتسوری: سلام
ات: خوبید
شینوبو: شنیدم با مویچیرو دوست صمیمی شودین تبریک میگم
ات: کدوم اسکلی به تو گفته (با حرس)
شینوبو: میتسوری میگفت
ات: میتسوری میکشمت
میتسوری: الفراررررر
(دوره امارت داشتیم میدوییدیم که به رنگکوکو گفتم او میتسوری خبر چین رو بگیر)
رنگکوکو: تبریک میگم
ات: میتسوری بهت گفته
رنگکوکو: نه برادر عزیزت اوبانای گفته
ات: اون گو.. ه خورده اگه بگیرمش نصفش میکنم
تنگن: انقدر خوشگلی که میخواستم زن چهارم بشی؟
ات: هر هر هر خندیدیم من اول میتسوری رو میکشم بعد تورو
تنگن: من رفع زحمت کنم
ات: میخوای در بری پیدات میکنم
تنگن: بای
ات: میتسوری وایسا آخرش میگیرمت
(میتسوری ازدستم در رفت اگه پیداش کنم جنازشم سالم نمیره بیرون دستم بهش برسه جرررش میدم)
(من بیدار شدم دیدم مویچیرو خوابه هرچقدر سعی کردم بیدارش کنم نشود اخرش مجبور شدم ببوسمش وقتی اینکارو کردم چشاشو محکم باز کرد میخواستم برم عقب ولی منو کشید تو بغلش)
مویچیرو: داشتی چیکار میکردی؟
ات: بیدار نشدی اون کارو کردم
مویچیرو: دوباره همونکارو بکن
ات: چی😳
مویچیرو: خجالت نکش کسی که مارو ندیده
ات: نه بخاطر این نیست
مویچیرو: پس بخاطر چی هست؟
ات: من تاحالا کسی رو نبوسیدم (با خجالت)
مویچیرو: منم همینطور تو خیلی خجالتی هستی
ات: نه اخه خودم این(که یه دفعه مویچیرو لباشو گذاشت تو لبام)
مویچیرو: برو لباس فورمتو بپوش امروز ماموریت نداریم
ات: میشه بری بیرون لباسمو عوض کنم
مویچیرو: نه نمیشه من آخرش بدنتو میبینم
ات: الان زمانش نیست
مویچیرو: باشه رفتم بیرون
ات:(لباس فرممو پوشیدم ورفتم بیرون)
مویچیرو: من باید جایی برم
ات: باشه
مویچیرو: خدافظ
ات: خدافظ
ویو ات
(امروز رفتم پیش شینوبو و میتسوری)
ات: سلام شینو و میتسو
شینوبو و میتسوری: سلام
ات: خوبید
شینوبو: شنیدم با مویچیرو دوست صمیمی شودین تبریک میگم
ات: کدوم اسکلی به تو گفته (با حرس)
شینوبو: میتسوری میگفت
ات: میتسوری میکشمت
میتسوری: الفراررررر
(دوره امارت داشتیم میدوییدیم که به رنگکوکو گفتم او میتسوری خبر چین رو بگیر)
رنگکوکو: تبریک میگم
ات: میتسوری بهت گفته
رنگکوکو: نه برادر عزیزت اوبانای گفته
ات: اون گو.. ه خورده اگه بگیرمش نصفش میکنم
تنگن: انقدر خوشگلی که میخواستم زن چهارم بشی؟
ات: هر هر هر خندیدیم من اول میتسوری رو میکشم بعد تورو
تنگن: من رفع زحمت کنم
ات: میخوای در بری پیدات میکنم
تنگن: بای
ات: میتسوری وایسا آخرش میگیرمت
(میتسوری ازدستم در رفت اگه پیداش کنم جنازشم سالم نمیره بیرون دستم بهش برسه جرررش میدم)
۲.۱k
۲۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.