part: ⁶
part: ⁶
گردنمو محکم گاز گرفت که ناله ارومی کردم
جیمین: عاح.. اروم تر
یونگی: توله... من... نمیتونم خودمو... در برابر
این بدن خوشفرم... عادی نشون بدم
جیمین: ودف... کجا بودییییییی
یونگی: شرکت... راستی... شب یه پارتی داریم... باید باهام بیای..
جیمین: چرا؟
یونگی: چون دوس پسرمی... باید اونجا به عنوان پارتنرم باشی...
جیمین: باش...ولی من لباس چی بپوشم؟
یونگی: یدونه واست سفارش دادم... تا چن ساعت دیگه میرسه..
جیمین: اوکی... ولی من قرار بود با اونوو بریم کافه... یونگیییی... نمیشه نیام؟
یونگی: یه روز دیگه باهاش برنامه بچین برو...
در ضمن نه راه نداره باید بیای
جیمین: هییییییی... باش...
یونگی: من میرم دوش بگیرم...
جیمین: اوک..
رفت حموم و صدای بر خورد اب به وان به گوشم خورد بیخیال شدمو دوباره نگاهمو به صفحه چت دادم.. بهش گفتم نمیتونم بیام
بعد از ¹⁵ مین اومد بیرون... فاک... بالاتنه اش کلا لخت بود... اه.. اون سیکس پک های فاکیش... تتوهای رویه بدنش.. عاحح.....
موهای مشکیش اب ازشون چکه میکرد فاک... چقد س.ک.س.ی بود...یهو گفتم
جیمین: چقد جذابی..
بهم نگاه کرد و لبخند جذابی زد..
یونگی: جدی؟ ولی از تو جذاب تر نیستم...
جیمین: من؟ کجام جذابه؟
یونگی: میخوای واست شفاف سازی کنم؟
جیمین: اوهوم...
یونگی: چشمای خمارت جذابه.. موهای خرماییت جذابه... بدن خوشفرمت جذابه..
حتی جیمینی کوچولوتم جذابه بیب...
با حرفاش خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین.. اومد سرمو بلند کرد و با لحن دستوری گف
یونگی: تو چشام نگا کن..
اروم سرمو بالا اوردم و باهاش چشم تو چشم شدم...
یونگی: دیگه نبینم خجالت بکشیاااا... باشه؟
جیمین: س..سعی میکنم...
یونگی: آفرین بیب...
خبببب خماریییییییییییی حمایت کنید دیگه پلیز
گردنمو محکم گاز گرفت که ناله ارومی کردم
جیمین: عاح.. اروم تر
یونگی: توله... من... نمیتونم خودمو... در برابر
این بدن خوشفرم... عادی نشون بدم
جیمین: ودف... کجا بودییییییی
یونگی: شرکت... راستی... شب یه پارتی داریم... باید باهام بیای..
جیمین: چرا؟
یونگی: چون دوس پسرمی... باید اونجا به عنوان پارتنرم باشی...
جیمین: باش...ولی من لباس چی بپوشم؟
یونگی: یدونه واست سفارش دادم... تا چن ساعت دیگه میرسه..
جیمین: اوکی... ولی من قرار بود با اونوو بریم کافه... یونگیییی... نمیشه نیام؟
یونگی: یه روز دیگه باهاش برنامه بچین برو...
در ضمن نه راه نداره باید بیای
جیمین: هییییییی... باش...
یونگی: من میرم دوش بگیرم...
جیمین: اوک..
رفت حموم و صدای بر خورد اب به وان به گوشم خورد بیخیال شدمو دوباره نگاهمو به صفحه چت دادم.. بهش گفتم نمیتونم بیام
بعد از ¹⁵ مین اومد بیرون... فاک... بالاتنه اش کلا لخت بود... اه.. اون سیکس پک های فاکیش... تتوهای رویه بدنش.. عاحح.....
موهای مشکیش اب ازشون چکه میکرد فاک... چقد س.ک.س.ی بود...یهو گفتم
جیمین: چقد جذابی..
بهم نگاه کرد و لبخند جذابی زد..
یونگی: جدی؟ ولی از تو جذاب تر نیستم...
جیمین: من؟ کجام جذابه؟
یونگی: میخوای واست شفاف سازی کنم؟
جیمین: اوهوم...
یونگی: چشمای خمارت جذابه.. موهای خرماییت جذابه... بدن خوشفرمت جذابه..
حتی جیمینی کوچولوتم جذابه بیب...
با حرفاش خجالت کشیدم و سرمو انداختم پایین.. اومد سرمو بلند کرد و با لحن دستوری گف
یونگی: تو چشام نگا کن..
اروم سرمو بالا اوردم و باهاش چشم تو چشم شدم...
یونگی: دیگه نبینم خجالت بکشیاااا... باشه؟
جیمین: س..سعی میکنم...
یونگی: آفرین بیب...
خبببب خماریییییییییییی حمایت کنید دیگه پلیز
۲.۱k
۱۶ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.