part 4
𝙻𝙾𝚂𝚃 𝙷𝙴𝙰𝚁𝚃
جونگکوک: میتونم یه چیزی بهت بگم ا/ت؟.....یعنی خانم لی؟
ا/ت:....؟
جونگکوک: من میخواستم بگم که ... خب
ا/ت: کوک میشه سریع تر حرفتو بزنی
جونگکوک: امممم....اها ، فردا اولین کنسرتم برگزار میشه دوس داری بیای؟
ا/ت: برای همین یه جمله این همه طولش دادی تا بگی
جونگکوک: خب حالا فردا میای؟
ا/ت: سعیمو میکنم
جونگکوک: (سرشو به معنی تاکید تکون داد)
ا/ت: سرمت تموم شد ، آروم بلند شو اگه سرت گیج نرفت میتونی بری
راوی: بعد از درآوردن سرم از رو تخت بلند شد و رفت ، کیفشو از تو کلاس برداشت و از مدرسه بیرون رفت.
"فردا_کنسرت"
راوی: اولین کنسرت بود و پسرا استرس زیادی داشتن ، بالاخره با کلی کلنجار رفتن وارد صحنه شدن و با دیدن ارمیا استرسشون یکم کم شد.
توجه یکی از پسرا به کوک جلب شد و نزدیکش شد
نامجون: دنبال کسی میگردی پسر؟
جونگکوک: خب راستش اره ، به یکی از دوستام گفته بودم بیاد ولی پیداش نمیکنم
نامجون: او کوک تو این سالن حداقل بیشتر ۱۰۰۰ نفر نشسته قطعا سخته بخوای بین این همه آدم پیداش کنی
جونگکوک: شاید حق با تو باشه.
راوی: بعد از پایان کنسرت حالا نوبت یه جشن کوچیک دوستانه بود. ✌🏻
"فردا_مدرسه"
راوی: در کلاس باز شد و معلم وارد شد و بچه ها هرکدوم خسته تر از اون یکی بلند شد و به احترام معلم ایستاد..
آقای سو: بچه ها کتاباتونو جمع کنید میخوام امتحان بگیرم
جونگکوک: آقا ما نخوندم میشه نگیرید؟
آقای سو: چرا نخوندی؟...
جونگکوک: کنسرت داشتیم
آقای سو: خب بقیتون چرا نخوندین؟
کیونگسو: آقا آخه جونگکوک کنسرت داشت
آقای سو: پس کتابا رو میز میخوام درس بدم.....من آخر از دست شما پیر میشم
راوی: بعد از کلی انتظار زنگ خورد و کوک طبق معمول و عادت هر روزش رفت سمت اتاق بهیاری و وارد شد
جونگکوک: سلاااام
ا/ت: به سلام
جونگکوک: اممممم
ا/ت: چیزی میخوای بگی؟
جونگکوک: دیشب....چطور بودم؟
ا/ت: خب...
جونگکوک: ...
ا/ت: عالی بودی پسر
جونگکوک: میدونی چقدر منتظر شنیدن این جمله از تو بودم
ا/ت: کوک
جونگکوک: بله؟
ا/ت: چرا این رفتارارو میکنی؟
جونگکوک: ؟
ا/ت: چرا با رفتارات سعی میکنی که منو معذب کنی؟
جونگکوک: منظورتونو متوجه نمیشم خانم لی
ا/ت: از این به بعد لطفا دیگه نیا اینجا ، فقط در صورتی بیا که واقعا نیاز باشه
جونگکوک: نمیخوای منو ببینی؟
ا/ت: کوک من میدونم تو فکر تو چی میگذره ، لطفا عاقلانه فک کن نزار احساسات زود گذرت بهت آسیب بزنه
جونگکوک: احساس زود گذر....؟ تو فک میکنی که من به تو یه احساس زود گذر دارم؟
•ادامه دارد•
▪︎قلب گمشده▪︎
like: ⁴⁵
جونگکوک: میتونم یه چیزی بهت بگم ا/ت؟.....یعنی خانم لی؟
ا/ت:....؟
جونگکوک: من میخواستم بگم که ... خب
ا/ت: کوک میشه سریع تر حرفتو بزنی
جونگکوک: امممم....اها ، فردا اولین کنسرتم برگزار میشه دوس داری بیای؟
ا/ت: برای همین یه جمله این همه طولش دادی تا بگی
جونگکوک: خب حالا فردا میای؟
ا/ت: سعیمو میکنم
جونگکوک: (سرشو به معنی تاکید تکون داد)
ا/ت: سرمت تموم شد ، آروم بلند شو اگه سرت گیج نرفت میتونی بری
راوی: بعد از درآوردن سرم از رو تخت بلند شد و رفت ، کیفشو از تو کلاس برداشت و از مدرسه بیرون رفت.
"فردا_کنسرت"
راوی: اولین کنسرت بود و پسرا استرس زیادی داشتن ، بالاخره با کلی کلنجار رفتن وارد صحنه شدن و با دیدن ارمیا استرسشون یکم کم شد.
توجه یکی از پسرا به کوک جلب شد و نزدیکش شد
نامجون: دنبال کسی میگردی پسر؟
جونگکوک: خب راستش اره ، به یکی از دوستام گفته بودم بیاد ولی پیداش نمیکنم
نامجون: او کوک تو این سالن حداقل بیشتر ۱۰۰۰ نفر نشسته قطعا سخته بخوای بین این همه آدم پیداش کنی
جونگکوک: شاید حق با تو باشه.
راوی: بعد از پایان کنسرت حالا نوبت یه جشن کوچیک دوستانه بود. ✌🏻
"فردا_مدرسه"
راوی: در کلاس باز شد و معلم وارد شد و بچه ها هرکدوم خسته تر از اون یکی بلند شد و به احترام معلم ایستاد..
آقای سو: بچه ها کتاباتونو جمع کنید میخوام امتحان بگیرم
جونگکوک: آقا ما نخوندم میشه نگیرید؟
آقای سو: چرا نخوندی؟...
جونگکوک: کنسرت داشتیم
آقای سو: خب بقیتون چرا نخوندین؟
کیونگسو: آقا آخه جونگکوک کنسرت داشت
آقای سو: پس کتابا رو میز میخوام درس بدم.....من آخر از دست شما پیر میشم
راوی: بعد از کلی انتظار زنگ خورد و کوک طبق معمول و عادت هر روزش رفت سمت اتاق بهیاری و وارد شد
جونگکوک: سلاااام
ا/ت: به سلام
جونگکوک: اممممم
ا/ت: چیزی میخوای بگی؟
جونگکوک: دیشب....چطور بودم؟
ا/ت: خب...
جونگکوک: ...
ا/ت: عالی بودی پسر
جونگکوک: میدونی چقدر منتظر شنیدن این جمله از تو بودم
ا/ت: کوک
جونگکوک: بله؟
ا/ت: چرا این رفتارارو میکنی؟
جونگکوک: ؟
ا/ت: چرا با رفتارات سعی میکنی که منو معذب کنی؟
جونگکوک: منظورتونو متوجه نمیشم خانم لی
ا/ت: از این به بعد لطفا دیگه نیا اینجا ، فقط در صورتی بیا که واقعا نیاز باشه
جونگکوک: نمیخوای منو ببینی؟
ا/ت: کوک من میدونم تو فکر تو چی میگذره ، لطفا عاقلانه فک کن نزار احساسات زود گذرت بهت آسیب بزنه
جونگکوک: احساس زود گذر....؟ تو فک میکنی که من به تو یه احساس زود گذر دارم؟
•ادامه دارد•
▪︎قلب گمشده▪︎
like: ⁴⁵
۱۸.۵k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.