༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
༒̶خ̶و̶ن̶ ̶ش̶ی̶ر̶ی̶ن̶ 😈
part:¹⁸
تهیونگ : هیونگ اون تو شما برید من میرم کمکش
۱.ت : هق تهیونگاااا شوگا بلندم کرد جلوم دهنم گرفت که صدای گریه هام بیرون نره کم کم عمارت یه نقته کوچولو شد برامون که یهو عمارت منفجر شد
جیمین : باشه اروم باش اشکاش روی دستم میریخت الان تهیونگ و کوک از دست دادیم من نتونستم کوک برای اخرین بار بقل کنم فقد باهاش لج کردم
شوگا : بعد چن ساعت به قیافه ۱.ت و جیمین نگاه کردم ۱.ت سرش روی شونه جیمین بوددخابیده بودن نمیتونستم اجازه بدم اشکام راهشون پیدا کنن چون من الان باید نگهشون میداشتم سرپرست دوتاشون دیگ نبودن اروم پارک کردم کنار کلبه جیمین بیدار کردم و ۱.ت رو بلند کردم جیمین خیلی ساکت بود اونقدر ساکت که این سوکتش یه فریاد بود ولی بی صدا اروم ۱.ت رو گذاشتم روی تخت پتورو گذاشتم روش که دیدم جیمبن داره میری بیرون گفتم کجا میری
جیمین : میرم اون ورا سر بزنم شاید اثری از کوکی باشه
شوگا : تو نمیری
جیمین تو کارت نباشه
شوگا : کوک تورو به من سپرد تو هیچ قلتی نمیکنی ( داد)
جیمین : نزدیکش شدم پاهامو بزور تکون دادم دیتالرزونمو به یقش گرهح زدم داد پر از درد سردادم چشمام روی هم فشردم و کلامتمو توی صورتش پرت کردم من.میرم.دنبالش
شوگا : عصبیم نکن جیمین دستمو روی صورتش گداشتم که چشاش باز کرد قرمز بودن اولین بار بود گریشو میدیدم
.........
part:¹⁸
تهیونگ : هیونگ اون تو شما برید من میرم کمکش
۱.ت : هق تهیونگاااا شوگا بلندم کرد جلوم دهنم گرفت که صدای گریه هام بیرون نره کم کم عمارت یه نقته کوچولو شد برامون که یهو عمارت منفجر شد
جیمین : باشه اروم باش اشکاش روی دستم میریخت الان تهیونگ و کوک از دست دادیم من نتونستم کوک برای اخرین بار بقل کنم فقد باهاش لج کردم
شوگا : بعد چن ساعت به قیافه ۱.ت و جیمین نگاه کردم ۱.ت سرش روی شونه جیمین بوددخابیده بودن نمیتونستم اجازه بدم اشکام راهشون پیدا کنن چون من الان باید نگهشون میداشتم سرپرست دوتاشون دیگ نبودن اروم پارک کردم کنار کلبه جیمین بیدار کردم و ۱.ت رو بلند کردم جیمین خیلی ساکت بود اونقدر ساکت که این سوکتش یه فریاد بود ولی بی صدا اروم ۱.ت رو گذاشتم روی تخت پتورو گذاشتم روش که دیدم جیمبن داره میری بیرون گفتم کجا میری
جیمین : میرم اون ورا سر بزنم شاید اثری از کوکی باشه
شوگا : تو نمیری
جیمین تو کارت نباشه
شوگا : کوک تورو به من سپرد تو هیچ قلتی نمیکنی ( داد)
جیمین : نزدیکش شدم پاهامو بزور تکون دادم دیتالرزونمو به یقش گرهح زدم داد پر از درد سردادم چشمام روی هم فشردم و کلامتمو توی صورتش پرت کردم من.میرم.دنبالش
شوگا : عصبیم نکن جیمین دستمو روی صورتش گداشتم که چشاش باز کرد قرمز بودن اولین بار بود گریشو میدیدم
.........
۳۲.۸k
۲۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.