رز سفید p14
+را...راستش....من جونگ کوکو..
دوست دارم...
با این حرفم بغض کردم و شادیش رفت....
اصلا دوست نداشتم دلشو بشکونم ....اون همیشه هوامو داشته....منم به عنوان یه دوست دوستش داشتم.. سرشو انداخت پایین و گفت
÷اون دوست نداره.....دیدی که هر روز با یکیه....
+اگه دوستم هم نداشت باشه....من دوستش دارم(اشک)
÷تو باید با من ازدواج کنی....
+نمیتونم.....
÷تو اول و آخرش مال منی(عصبانیت)
+نه....
جیمین بلند شد و دستشو گذاشت رو دهن کارلا....براید استایل بغلش کرد و برد تو اتاق خودش.....
رسیدیم توواتاق جیمین و منو گذاشت رو تختش و گفت.....
÷بالاخره برای من میشی....صبر کن...
+(گریه میکنه)
+جیمین....تو کم به من خوبی نکردی.....تو...تو عین دوستمی.....
÷نمیخوام دوستت باشم(عربده)
فک کنم الان جونگ کوک بیدار میشه....
چند ثانیه بعد همه اومدن تو اتاق...
جونگکوک هم اومد و بلندم کرد....
پدر و مادر جونگکوک و جیمین هم جیمین و بردن....
جونگکوک اومد و بغلم کرد....
_آسیبی بهت نزد؟..
+ن..نه(گریه)
با دستش پشت کمرمو میمالید.....
_گریه نکن......
آروم تر که شدم رفتیم پایین...
اولین نفر مادر جونگکوک من و دید و بغلم کرد......
×بابت جیمین معذرت میخوام.....
+اشکالی نداره.....
×براش بلیت گرفتیم همین فردا دوباره برگرده فرانسه....
+چرا اینکارو کردید؟....
کسی که باید از اینجا بره منم نه جیمین......
×اگه بمونه بهت آسیب میزنه......رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
دوست دارم...
با این حرفم بغض کردم و شادیش رفت....
اصلا دوست نداشتم دلشو بشکونم ....اون همیشه هوامو داشته....منم به عنوان یه دوست دوستش داشتم.. سرشو انداخت پایین و گفت
÷اون دوست نداره.....دیدی که هر روز با یکیه....
+اگه دوستم هم نداشت باشه....من دوستش دارم(اشک)
÷تو باید با من ازدواج کنی....
+نمیتونم.....
÷تو اول و آخرش مال منی(عصبانیت)
+نه....
جیمین بلند شد و دستشو گذاشت رو دهن کارلا....براید استایل بغلش کرد و برد تو اتاق خودش.....
رسیدیم توواتاق جیمین و منو گذاشت رو تختش و گفت.....
÷بالاخره برای من میشی....صبر کن...
+(گریه میکنه)
+جیمین....تو کم به من خوبی نکردی.....تو...تو عین دوستمی.....
÷نمیخوام دوستت باشم(عربده)
فک کنم الان جونگ کوک بیدار میشه....
چند ثانیه بعد همه اومدن تو اتاق...
جونگکوک هم اومد و بلندم کرد....
پدر و مادر جونگکوک و جیمین هم جیمین و بردن....
جونگکوک اومد و بغلم کرد....
_آسیبی بهت نزد؟..
+ن..نه(گریه)
با دستش پشت کمرمو میمالید.....
_گریه نکن......
آروم تر که شدم رفتیم پایین...
اولین نفر مادر جونگکوک من و دید و بغلم کرد......
×بابت جیمین معذرت میخوام.....
+اشکالی نداره.....
×براش بلیت گرفتیم همین فردا دوباره برگرده فرانسه....
+چرا اینکارو کردید؟....
کسی که باید از اینجا بره منم نه جیمین......
×اگه بمونه بهت آسیب میزنه......رمان#تهیونگ#جونگ_کوک#بی_تی_اس#کیدراما#کی_پاپ#کیپاپ#تهکوک#فیک#جیمین#نامجون#جی_هوپ#شوگا#جین
۱۸.۳k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.