ادامه
ادامه
پارت ۲
جونگ کوک .عه نمیخوای که بیشتر مجازات شی
ات . یا خدااااا تو چتهههههه برو اونور اخ دردم میگرهههه کوکی ایی
ویو ( جونگ کوک لباس های ات رو در آورد و برای خودش هم در آورد و لباش رو با شدت میخورد و ات هم ناله میکرد و چاره ای هم جز این نداشت )
ات . ایییییییییییی جو . جونگ کوک . وااااااای
جونگ کوک . اووووی بیبی هنوز کار داریم ( پوزخند )
ات . ،( نگرانی )
ویو ( ات دیکش رو تنظیم کرد و فرو کرد........ و ات هم ناله های شدیدی میکرد و جونگ کوک هم تحریک میشد و تو همون حال لباس هم میخورد . کمی گذشت هردو کام شون و تو همون حال خوابشون برد )
صبح
ات . گریه و بغض
جونگ کوک . عه ات چیه .
ات . یادتتتت نمیادددد ییشعورررر ( گریه )
ویو( جونگ کوک به خودش امد و بیرون کشید )
جونگ کوک . ایییییی ببخشیدددد هوشگلممممم منننن کیوتتتت دلم مستتر بودم
ات . نوموخوام قهرمممم ( قهر. بغض)
جونگ کوک . الان صبحونه حاضر میکنم توشتلم
ات . نوموخواممممم
جونگوکوک . اوووویی قهر نباش دیگه فدات شم خنگم
ات . باسه برو حاضر کن ( خوب . سر حال )
جونگ کوک . ( لبخند . خوشحال )
ویو( خوردن و جونگ کوک همه کار هارو کرد و نشستن ر کاناپه بغل هم )
جونگ کوک . هنوز قهری خوشتلم
ات . اهوم
جونگ کوک . نباش دیگه توشتلکم
ات . خاب ( خوب . بدون قهر )
جونگ کوک . وااای توشتل خودمی( خوشحال. و ذوق کرده )
جونگ کوک . یه چیزی امشب بریم بیرون
ات . عممم باشه . کجااااا
جونگ کوک . مهمونی برات خیلی لباسای کیوت خریدم برو تو کمدتن. کلی وسایل هم داری
ات . واااااای مرسی
جونگ کوک شاید مدرسه هم رفتی حالا
ات . واااای الان ذوقم بیشتر شد
جونگ کوک . برو حاضر شو بریم
ات . واااااای مرسی الان میرم
بعد حاضر شدن
جونگ کوک . امدم داخلللللل
ات . عه واستا
ویو . ( جونگ کوک امد داخل )
جونگ کوک . اوه اوه پشتت رو نبستی چرا انقد لختییییی
ات . عم خودت ببند . خوب لباسه دیگه
تا پارت بعدی
لایک و کامنت پارت ۳ نمیزارم نکنین
پارت ۲
جونگ کوک .عه نمیخوای که بیشتر مجازات شی
ات . یا خدااااا تو چتهههههه برو اونور اخ دردم میگرهههه کوکی ایی
ویو ( جونگ کوک لباس های ات رو در آورد و برای خودش هم در آورد و لباش رو با شدت میخورد و ات هم ناله میکرد و چاره ای هم جز این نداشت )
ات . ایییییییییییی جو . جونگ کوک . وااااااای
جونگ کوک . اووووی بیبی هنوز کار داریم ( پوزخند )
ات . ،( نگرانی )
ویو ( ات دیکش رو تنظیم کرد و فرو کرد........ و ات هم ناله های شدیدی میکرد و جونگ کوک هم تحریک میشد و تو همون حال لباس هم میخورد . کمی گذشت هردو کام شون و تو همون حال خوابشون برد )
صبح
ات . گریه و بغض
جونگ کوک . عه ات چیه .
ات . یادتتتت نمیادددد ییشعورررر ( گریه )
ویو( جونگ کوک به خودش امد و بیرون کشید )
جونگ کوک . ایییییی ببخشیدددد هوشگلممممم منننن کیوتتتت دلم مستتر بودم
ات . نوموخوام قهرمممم ( قهر. بغض)
جونگ کوک . الان صبحونه حاضر میکنم توشتلم
ات . نوموخواممممم
جونگوکوک . اوووویی قهر نباش دیگه فدات شم خنگم
ات . باسه برو حاضر کن ( خوب . سر حال )
جونگ کوک . ( لبخند . خوشحال )
ویو( خوردن و جونگ کوک همه کار هارو کرد و نشستن ر کاناپه بغل هم )
جونگ کوک . هنوز قهری خوشتلم
ات . اهوم
جونگ کوک . نباش دیگه توشتلکم
ات . خاب ( خوب . بدون قهر )
جونگ کوک . وااای توشتل خودمی( خوشحال. و ذوق کرده )
جونگ کوک . یه چیزی امشب بریم بیرون
ات . عممم باشه . کجااااا
جونگ کوک . مهمونی برات خیلی لباسای کیوت خریدم برو تو کمدتن. کلی وسایل هم داری
ات . واااااای مرسی
جونگ کوک شاید مدرسه هم رفتی حالا
ات . واااای الان ذوقم بیشتر شد
جونگ کوک . برو حاضر شو بریم
ات . واااااای مرسی الان میرم
بعد حاضر شدن
جونگ کوک . امدم داخلللللل
ات . عه واستا
ویو . ( جونگ کوک امد داخل )
جونگ کوک . اوه اوه پشتت رو نبستی چرا انقد لختییییی
ات . عم خودت ببند . خوب لباسه دیگه
تا پارت بعدی
لایک و کامنت پارت ۳ نمیزارم نکنین
۸.۳k
۲۴ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.