p5
مافیای سکسی من
دیدم لیسا به هوش اومد زد زیر گریه وقتی بغلش کردم انگار یه عروسک کوچولو رو بغل کردم منو بغل کرد و کلی گریه کرد
لیسا: بب ببخشید
کوک: یکم استراحت کن حالت بهتر میشه
فلش بک به ۴ ساعت بعد
لیسا ویو
بیدار شدم یه لباس راحتی تنم بود بدو بدو رفتم بیرون دیدم ارباب بیرونه رفتم بیرون و ازش معذرت خواهی کردم و گفت بیا ببرمت یه جایی منو سوار ماشین کرد من خوابم برد دیدم روی یه تختم کل خونه چوبی بود رفتم بیرون دیدم ارباب داره قهوه میخوره
لیسا: ببخشید میتونم بپرسم که چی صداتون کنم
کوک: جونگ کوک و انقدر مجلسی حرف نزن راحت باش با من
لیسا: باشه
کوک ویو
برای لیسا کلی لباس اورده بودم بهش گفتم دارو هاش رو بخوره یهو باند اوردم آهنگ گذاشتم لیسا از مبل برعکس شد از خنده منفجر شدم
کوک: عرررررر
لیسا: چیه خو
کوک: هیچی(خنده)
پیراهنم رو در اوردم
لیسا: عههه بپوش لباستو
کوک: نمیخوام(پوز خند)
لیسار براید استایل بغل کردم
لیسا: ولم کن منحرف
کوک:......
برای پارت بعد ۳ لایک ۴ کامنت
دیدم لیسا به هوش اومد زد زیر گریه وقتی بغلش کردم انگار یه عروسک کوچولو رو بغل کردم منو بغل کرد و کلی گریه کرد
لیسا: بب ببخشید
کوک: یکم استراحت کن حالت بهتر میشه
فلش بک به ۴ ساعت بعد
لیسا ویو
بیدار شدم یه لباس راحتی تنم بود بدو بدو رفتم بیرون دیدم ارباب بیرونه رفتم بیرون و ازش معذرت خواهی کردم و گفت بیا ببرمت یه جایی منو سوار ماشین کرد من خوابم برد دیدم روی یه تختم کل خونه چوبی بود رفتم بیرون دیدم ارباب داره قهوه میخوره
لیسا: ببخشید میتونم بپرسم که چی صداتون کنم
کوک: جونگ کوک و انقدر مجلسی حرف نزن راحت باش با من
لیسا: باشه
کوک ویو
برای لیسا کلی لباس اورده بودم بهش گفتم دارو هاش رو بخوره یهو باند اوردم آهنگ گذاشتم لیسا از مبل برعکس شد از خنده منفجر شدم
کوک: عرررررر
لیسا: چیه خو
کوک: هیچی(خنده)
پیراهنم رو در اوردم
لیسا: عههه بپوش لباستو
کوک: نمیخوام(پوز خند)
لیسار براید استایل بغل کردم
لیسا: ولم کن منحرف
کوک:......
برای پارت بعد ۳ لایک ۴ کامنت
۱۵.۶k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.