~~~فیک خانواده مخفی جئون(همسر مخفی)~~~
پارت : 22
کلید رو تو در چرخوندم و در رو باز کردم دستمو پشت سیوان گذاشتم و هدایتش کردم داخل ، از خوشی رو پاهاش بند نبود و تند به سمت اتاقش پا تند کرد
خندم گرفت وسایل مربوط به آشپزخونه رو بردم و رو ساحلی آشپز خونه گذاشتم
شالگردن و پالتو م رو در آوردم و رو رخت آویز، آویز کردم .
سیوان از داخل اتاق صدام زد
~مامااا
با خنده به سمت اتاقش رفتم
+جانم
~بیاا
به داخل اتاق رفتم
+جانم پسرم ؟!
با کنجکاوی نگاهی بهش انداختم
+تو دستت چیه سیوان ؟!
با شیطنت زل زد به چشماام و حس کنجکاویمو تحریک کرد
~بیا جلو
رفتم و جلو زانو زدم یهو دستاشو باز کرد و چیزی پرید تو صورتم جیغ کشیدم و سیع کردم چیزی که رو صورتمو پرت کنم اونور
نگاه کردم و با دیدن غورباقه درختی عوقم گرفت و به سمت سرویس اتاق رفتم .
دست و صورتمو آبکشیدم و خودتمو تو آینه برانداز کردم
~سلااام
صدای بلند سیوان باعث شد از سرویس بهداشتی بیرون بیام.
نگاهم به جونگکوک افتاد که داشت نگاهم میکرد
با سر تکون دادم چیه ؟!
ولی جوابی نداد و رفت سمت سیوان
_چی بود پرت کردی تو صورتش؟!
سیوان با اون دندون های خرگوشی و نازش صاف زل زد تو صورت باباش و با خنده گفت :
~غورباگه دلختیییی
جونگکوک اخم کرد آروم گفت :
_قوربارغه از کجا گیر اوردی ؟!
اشاره به گل بزرگی که کنار رختخواب بود کرد ابرو های منو جونگکوک باهم بالا رفت
کلید رو تو در چرخوندم و در رو باز کردم دستمو پشت سیوان گذاشتم و هدایتش کردم داخل ، از خوشی رو پاهاش بند نبود و تند به سمت اتاقش پا تند کرد
خندم گرفت وسایل مربوط به آشپزخونه رو بردم و رو ساحلی آشپز خونه گذاشتم
شالگردن و پالتو م رو در آوردم و رو رخت آویز، آویز کردم .
سیوان از داخل اتاق صدام زد
~مامااا
با خنده به سمت اتاقش رفتم
+جانم
~بیاا
به داخل اتاق رفتم
+جانم پسرم ؟!
با کنجکاوی نگاهی بهش انداختم
+تو دستت چیه سیوان ؟!
با شیطنت زل زد به چشماام و حس کنجکاویمو تحریک کرد
~بیا جلو
رفتم و جلو زانو زدم یهو دستاشو باز کرد و چیزی پرید تو صورتم جیغ کشیدم و سیع کردم چیزی که رو صورتمو پرت کنم اونور
نگاه کردم و با دیدن غورباقه درختی عوقم گرفت و به سمت سرویس اتاق رفتم .
دست و صورتمو آبکشیدم و خودتمو تو آینه برانداز کردم
~سلااام
صدای بلند سیوان باعث شد از سرویس بهداشتی بیرون بیام.
نگاهم به جونگکوک افتاد که داشت نگاهم میکرد
با سر تکون دادم چیه ؟!
ولی جوابی نداد و رفت سمت سیوان
_چی بود پرت کردی تو صورتش؟!
سیوان با اون دندون های خرگوشی و نازش صاف زل زد تو صورت باباش و با خنده گفت :
~غورباگه دلختیییی
جونگکوک اخم کرد آروم گفت :
_قوربارغه از کجا گیر اوردی ؟!
اشاره به گل بزرگی که کنار رختخواب بود کرد ابرو های منو جونگکوک باهم بالا رفت
۹۱۸
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.