قیام امام حسین علیه السلام
#قیام_امام_حسین_علیه_السلام
یکی از کارهایی که امام حسین علیه السلام انجام دادند دادن خط فکری به دوستان و حتی دشمنانشان بود، به این امید که باعث رشد روحی و معنوی دوستانشان بشود و حجت را بر دشمنانشان تمام کند و اگر کسی پذیرای سخن ایشان است از لشکر ظلم و جهل بیرون بیاید.
فرمایشات ایشان و خطبه هایی که خواندند همه بیدار کننده بود، اما دلهای افرادی که حتی نامه نوشته بودند و ایشان را دعوت کرده بودند سخت تر از آنی بود که اثری بپذیرد و حضرت فرمودند: شکمهایتان از مال حرام پر شده و بر قلبهایتان مهر نهاده شده، وای بر شما، چرا انصاف ندارید چرا به حرفهای من توجه نمیکنید؟
امام علیه السلام خیلی سعی کردند که مردم را متوجه پوچی و گذرا بودن دنیا و باقی بودن آخرت و ثواب آن بفرمایند و متذکر شدند که مرگ برای هر کسی خواهد رسید اما مردن در راه خداست که ارزش دارد و اگر در راه خدا نباشد باعث شقاوت است.
ایشان جاده ی منتهی به بهشت و جهنم را جلوی چشم مردم ترسیم کردند و توضیح دادند اما عده ی کمی مسیر بهشت را انتخاب کرده بودند و بقیه دلشان به چند سکه ای که قرار بود از طرف یزید به آنها داده شود خوش بود.
آنهایی که اهل تعقل بودند مثل حر، در لحظات آخر خود را رساندند، اما کسانی که از عقلشان استفاده نمیکردند و شیطان در وجودشان رخنه کرده بود نفهمیدند.
یکی از مهمترین نکاتی که امام علیه السلام سعی کردند مردم را متوجه آن کنند این بود که ثابت کردند بر حق هستند و با این استدلال مردم را دعوت میفرمودند، یعنی میخواستند بگویند وقتی انسان در راه حق باشد، از دست دادن مال و جان اهمیتی ندارد چون خدا با اوست، همانطور که قاسم بن الحسن به عمویشان عرض کرد، چه باک از مرگ اگر ما بر حقیم.
امروز ما باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم، ببینیم آیا در مدار حق هستیم؟
اگر هستیم پس چرا در خواب غفلتیم و زندگی دنیا حواسمان را پرت کرده!
لشکر عمر سعد اکثرا با اینکه میدانستند حق با امام است اما مقابل ایشان ایستادند چون غفلت وجودشان را فرا گرفته بود و دانستنشان سودی برایشان نداشت.
اما اصحاب امام علیه السلام چون خود را از تعلقات دنیایی رها کرده بودند، توانستند در این آزمون بزرگ سربلند بیرون بیایند و علمشان را به عمل برسانند.
یکی از کارهایی که امام حسین علیه السلام انجام دادند دادن خط فکری به دوستان و حتی دشمنانشان بود، به این امید که باعث رشد روحی و معنوی دوستانشان بشود و حجت را بر دشمنانشان تمام کند و اگر کسی پذیرای سخن ایشان است از لشکر ظلم و جهل بیرون بیاید.
فرمایشات ایشان و خطبه هایی که خواندند همه بیدار کننده بود، اما دلهای افرادی که حتی نامه نوشته بودند و ایشان را دعوت کرده بودند سخت تر از آنی بود که اثری بپذیرد و حضرت فرمودند: شکمهایتان از مال حرام پر شده و بر قلبهایتان مهر نهاده شده، وای بر شما، چرا انصاف ندارید چرا به حرفهای من توجه نمیکنید؟
امام علیه السلام خیلی سعی کردند که مردم را متوجه پوچی و گذرا بودن دنیا و باقی بودن آخرت و ثواب آن بفرمایند و متذکر شدند که مرگ برای هر کسی خواهد رسید اما مردن در راه خداست که ارزش دارد و اگر در راه خدا نباشد باعث شقاوت است.
ایشان جاده ی منتهی به بهشت و جهنم را جلوی چشم مردم ترسیم کردند و توضیح دادند اما عده ی کمی مسیر بهشت را انتخاب کرده بودند و بقیه دلشان به چند سکه ای که قرار بود از طرف یزید به آنها داده شود خوش بود.
آنهایی که اهل تعقل بودند مثل حر، در لحظات آخر خود را رساندند، اما کسانی که از عقلشان استفاده نمیکردند و شیطان در وجودشان رخنه کرده بود نفهمیدند.
یکی از مهمترین نکاتی که امام علیه السلام سعی کردند مردم را متوجه آن کنند این بود که ثابت کردند بر حق هستند و با این استدلال مردم را دعوت میفرمودند، یعنی میخواستند بگویند وقتی انسان در راه حق باشد، از دست دادن مال و جان اهمیتی ندارد چون خدا با اوست، همانطور که قاسم بن الحسن به عمویشان عرض کرد، چه باک از مرگ اگر ما بر حقیم.
امروز ما باید تکلیفمان را با خودمان روشن کنیم، ببینیم آیا در مدار حق هستیم؟
اگر هستیم پس چرا در خواب غفلتیم و زندگی دنیا حواسمان را پرت کرده!
لشکر عمر سعد اکثرا با اینکه میدانستند حق با امام است اما مقابل ایشان ایستادند چون غفلت وجودشان را فرا گرفته بود و دانستنشان سودی برایشان نداشت.
اما اصحاب امام علیه السلام چون خود را از تعلقات دنیایی رها کرده بودند، توانستند در این آزمون بزرگ سربلند بیرون بیایند و علمشان را به عمل برسانند.
۱.۲k
۳۰ مرداد ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.