P³³
#رمان
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part33
شوگا: ام خب، گفتم بعد از اون همه تمرین شاید گشنت شده باشه.. 🙂😁
ات: فقط همین؟
شوگا: ام خب، خودمم گشنم بود.. میدونی دیگه..
بیا باهم بریم بالا تو اتاق من، فیلم گذاشتم و اره دیگه بیا بریم!
ات: جدی؟! از تو بعیده، ولی خب چرا این فرصت رو از دست بدم..؟ هوم؟! اومدم..
(رفتن تو اتاق)
شوگا: به دنیای شوگا خوش اومدی..! 😁
ویو ات؛
رفتم توی اتاقش..
خیلی خفن بود، شوگا حق داشت کلا تو اتاقش باشه!
یک تلوزیون بزرگ توی اتاقش داشت اندازه ی یک صفحه سینما، و تختشم خیلی نرم بود..!
روی تخت نشستیم و فیلم دیدیم و غذا خوردیم..
ات: ام شوگا؟..
شوگا: بله؟
ات: فکر کنم این باحال ترین شبی بوده که تا الان داشتم، ممنونم که به فکرم بودی.. 😁🙂
شوگا: خواهش میکنم، میتونی هر وقت خواستی بیای تا باهم فیلم ببینیم و غذا بخوریم.. 😂😁👍🏻❤
(فقط داشت به طرز خوردنت و کیوت بودنت لثه ای میخندید)
شوگا: فکر نمیکردم انفدر گشنت باشه! 😂🤣
ات: یاااا تو همش منو نگاه میکنی،فیلمتوببین!
شوگا: خب بامزه ای😂✨❤
(یک ساعت بعد)
همچنان داشتن فیلم میدیدن..
که ات کم کم روی شونه ی شوگا خوابش برد🥹
شوگا: به نظرت الان... ات؟ خوابت برده؟!
اخی، چقدر کیوت خوابیدی.. 🥹❤
تلوزیون رو خاموش میکنه و خودشم توی همون حالت پیشت میخوابه.♡♡
(صبح روز بعد)
نامجون: تنبلا بیدار شیدددددد!
تهیونگ شوگا...
جین داشت با قاشق چوبی میزد به قابلمه...
جین: هرچی دیرتر بیدار شید صدا بلند تر میشه هاااا، به نفعتونه زود تر بیدار شین!
ات؛
خمیازه میکشه، اخ دیشب چقدر خوب خوابیدم..
هی! من اینجا خوابم برده..
شوگا، شوگا!
بلند شو جین و نامجون پشت درن!
شوگا:خب که چی؟
ات: منو قایم کن کجا قایم بشم؟!
شوگا: چرا میخوای قایم بشی؟ !
ات: بابا، الان فکر بد میکنن راجبمون، تو سرشونو گرم کن من میرم پایین😁🗿
شوگا: خدایاااا... باشه زود برو پشت در😂🗿
#هفت_پسر_و_یک_دختر❤️🔥
#Bts
part33
شوگا: ام خب، گفتم بعد از اون همه تمرین شاید گشنت شده باشه.. 🙂😁
ات: فقط همین؟
شوگا: ام خب، خودمم گشنم بود.. میدونی دیگه..
بیا باهم بریم بالا تو اتاق من، فیلم گذاشتم و اره دیگه بیا بریم!
ات: جدی؟! از تو بعیده، ولی خب چرا این فرصت رو از دست بدم..؟ هوم؟! اومدم..
(رفتن تو اتاق)
شوگا: به دنیای شوگا خوش اومدی..! 😁
ویو ات؛
رفتم توی اتاقش..
خیلی خفن بود، شوگا حق داشت کلا تو اتاقش باشه!
یک تلوزیون بزرگ توی اتاقش داشت اندازه ی یک صفحه سینما، و تختشم خیلی نرم بود..!
روی تخت نشستیم و فیلم دیدیم و غذا خوردیم..
ات: ام شوگا؟..
شوگا: بله؟
ات: فکر کنم این باحال ترین شبی بوده که تا الان داشتم، ممنونم که به فکرم بودی.. 😁🙂
شوگا: خواهش میکنم، میتونی هر وقت خواستی بیای تا باهم فیلم ببینیم و غذا بخوریم.. 😂😁👍🏻❤
(فقط داشت به طرز خوردنت و کیوت بودنت لثه ای میخندید)
شوگا: فکر نمیکردم انفدر گشنت باشه! 😂🤣
ات: یاااا تو همش منو نگاه میکنی،فیلمتوببین!
شوگا: خب بامزه ای😂✨❤
(یک ساعت بعد)
همچنان داشتن فیلم میدیدن..
که ات کم کم روی شونه ی شوگا خوابش برد🥹
شوگا: به نظرت الان... ات؟ خوابت برده؟!
اخی، چقدر کیوت خوابیدی.. 🥹❤
تلوزیون رو خاموش میکنه و خودشم توی همون حالت پیشت میخوابه.♡♡
(صبح روز بعد)
نامجون: تنبلا بیدار شیدددددد!
تهیونگ شوگا...
جین داشت با قاشق چوبی میزد به قابلمه...
جین: هرچی دیرتر بیدار شید صدا بلند تر میشه هاااا، به نفعتونه زود تر بیدار شین!
ات؛
خمیازه میکشه، اخ دیشب چقدر خوب خوابیدم..
هی! من اینجا خوابم برده..
شوگا، شوگا!
بلند شو جین و نامجون پشت درن!
شوگا:خب که چی؟
ات: منو قایم کن کجا قایم بشم؟!
شوگا: چرا میخوای قایم بشی؟ !
ات: بابا، الان فکر بد میکنن راجبمون، تو سرشونو گرم کن من میرم پایین😁🗿
شوگا: خدایاااا... باشه زود برو پشت در😂🗿
۲.۹k
۱۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.