آواز مافیاPART 4
کوک:سلام من جئون جونگ کوک هستم
رونا:سلام ، چه کمکی از دست من برمیاد؟
کوک :من شمارو به خوبی میشناسم و یه درخواست بزرگ ازتون داشتم
رونا:بفرمایید
کوک: نظر پدرم و به خودتون جلب کنید و به پدرم نزدیک بشید
رونا:چ..چی؟چ..چرا؟ میشه .....کامل بهم توضیح بدید که چیشده و چرا
کوک:میتونم بشینم؟
رونا:حتما
کوک: چند وقت پیش بود که مادرم فوت کرد. علت مرگ و خودکشی اعلام کردن اما من مطمئنم پدرم اونو کشته ، چون از مادرم نفرت داشت و میزدم و بهش میگفت باید بمیری وگرنه خودم میکشمت، انقدر گفت انقدر گفت که آخر کشتتش
ویو رونا : یه لحظه ترس و استرس کل وجودمو گرفت یهو یاد اون روز افتادم
فلش بک به اون روز :
ویو رونا:باکلی خستگی داشتم از سالن تمرین میومدم که برم سوار ماشینم بشم.
هیچکسی تو کوچه خیابونا نبود البته عادیه ساعت ۵ صبح سگ تو کوچه نیست که من هستم
خیلی ماشینو دور پارک کرده بودم چون جا نبود و پارکینگم پر بود
همین طور که داشتم میرفتم
یهو از پشتم صدای خورد شدن استخونای یه نفرو به خوبی احساس کردم با ترس برگشتم همونطور که کپ کرده بودم به سمت زنه رفتم که یه گردنبند داد دستم گفت واسه شوهرمه و اون منو کشته اینو به پلیس بگو .
سریع به بالای ساختمون نگاه کردم و یه مرد سیاه پوش با خنده ای شیطانی دیدم(پلژکتور بالای ساختمون هست)اون گردنبندو برداشتم گذاشتم تو یه مشما و زنگ زدم اورژانس و همین که آدرسو گفتم از شدت استرس غش کردم
پایان فلش بک
رونا(همه فلش بک رو بهش گفتم)
رونا:مادر شما همون خانومه؟
کوک:بله
رونا:شما چطور منو پیدا کردید؟
کوک:دوربین مداربسته دم در رو نگاه کردم و ویدیو رو کامل برداشتم یعنی فقط من دارمش
رونا:ممنون، حالا از من چی میخواید؟
کوک:میخوام که نظر پدرم رو بیشتر به خودتون جلب کنید تا بهتون پیشنهاد کاری بده اکثرا میگه منشیش بشی و تو هم باید قبول کنی
رونا:اها ، حالا چرا بیشتر؟
کوک:چون پدرم فنته بنظرش خیلی سکسی البته هستی ها ولی اون خیلی مغزش معیوبه
رونا:🤣🤣🤣😂😂
شرط
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
رونا:سلام ، چه کمکی از دست من برمیاد؟
کوک :من شمارو به خوبی میشناسم و یه درخواست بزرگ ازتون داشتم
رونا:بفرمایید
کوک: نظر پدرم و به خودتون جلب کنید و به پدرم نزدیک بشید
رونا:چ..چی؟چ..چرا؟ میشه .....کامل بهم توضیح بدید که چیشده و چرا
کوک:میتونم بشینم؟
رونا:حتما
کوک: چند وقت پیش بود که مادرم فوت کرد. علت مرگ و خودکشی اعلام کردن اما من مطمئنم پدرم اونو کشته ، چون از مادرم نفرت داشت و میزدم و بهش میگفت باید بمیری وگرنه خودم میکشمت، انقدر گفت انقدر گفت که آخر کشتتش
ویو رونا : یه لحظه ترس و استرس کل وجودمو گرفت یهو یاد اون روز افتادم
فلش بک به اون روز :
ویو رونا:باکلی خستگی داشتم از سالن تمرین میومدم که برم سوار ماشینم بشم.
هیچکسی تو کوچه خیابونا نبود البته عادیه ساعت ۵ صبح سگ تو کوچه نیست که من هستم
خیلی ماشینو دور پارک کرده بودم چون جا نبود و پارکینگم پر بود
همین طور که داشتم میرفتم
یهو از پشتم صدای خورد شدن استخونای یه نفرو به خوبی احساس کردم با ترس برگشتم همونطور که کپ کرده بودم به سمت زنه رفتم که یه گردنبند داد دستم گفت واسه شوهرمه و اون منو کشته اینو به پلیس بگو .
سریع به بالای ساختمون نگاه کردم و یه مرد سیاه پوش با خنده ای شیطانی دیدم(پلژکتور بالای ساختمون هست)اون گردنبندو برداشتم گذاشتم تو یه مشما و زنگ زدم اورژانس و همین که آدرسو گفتم از شدت استرس غش کردم
پایان فلش بک
رونا(همه فلش بک رو بهش گفتم)
رونا:مادر شما همون خانومه؟
کوک:بله
رونا:شما چطور منو پیدا کردید؟
کوک:دوربین مداربسته دم در رو نگاه کردم و ویدیو رو کامل برداشتم یعنی فقط من دارمش
رونا:ممنون، حالا از من چی میخواید؟
کوک:میخوام که نظر پدرم رو بیشتر به خودتون جلب کنید تا بهتون پیشنهاد کاری بده اکثرا میگه منشیش بشی و تو هم باید قبول کنی
رونا:اها ، حالا چرا بیشتر؟
کوک:چون پدرم فنته بنظرش خیلی سکسی البته هستی ها ولی اون خیلی مغزش معیوبه
رونا:🤣🤣🤣😂😂
شرط
۱۵ لایک
۱۰ کامنت
۱.۹k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.