پارت۴
پارت۴
.
.
.
پدر نیکولای برای اون یه ماشین هدیه فرستاد...
نیکولای ماشین رو دید سوئیچ رو از بادیگاردای پدرش گرفت و ماشینو قفل کرد و رفت خونه...
برای پدرش یه کارت تشکر فرستاد...
وسیله های خونه رو فروخت و وسیله های خودشو نگه داشت و گذاشت تو ی ماشینش...
خونه رو هم فروخت...
میگفت چون من تمام لحظه های اون خونه رو با مادر و پدرم سپردم و حالا که اون خونه توست ارث به من رسیده من نمیخوام توش زندگی کنم و برا همین خونه رو فروختم...
نیکولای باز هم فکرش مشغول لوسی بود انگار عاشقش شده بود...
بعد از اینکه پول خونه به دستش رسید، سوار ماشینش شد و رفت جلو در خونه ی لوسی و ماشینو خاموش کرد عقب ماشین برا خودش تخت درست کرده بود که اونجا بخوابه...
رفت به مغازه و برا خودش یه بتری ویسکی خرید اون شب اونقدر خورد که دیگه متوجه هیچی نميشود خونه ی لوسی ویلایی بود...
نیکولای به گوشش خورد صدای"آه..آه" میومد
نیکولای به طور دزدکی وارد خونه شد...
رفت در خونه باز بود رفت تو،..
در اتاقو با لگد باز کرد لوسی با یه پسره ی دیگه بود نیکولای شروع به دادو بیداد کرد
_نیکولای: لوسی این چه کاریه تو با من بودی این چه وعضشه تو ناموس منی!!🤬
÷لوسی: نیکولای حالت خوبه؟! این شرو ور ها چیه تف میدی؟!! من فقط با تو یه شب خوابیدم!!
@پسره: مرتیکه با چه اجازه ای وارد خونه دوس دخترم شدی هان؟!!؟
_نیکولای: الان بهت اجازه رو میفهمونم بی ناموس ک..ص کش!!😡
ادامش بعد از اینکه سه تا لایک خورد 😊😉
بوس بهتون 😚
حمایت کنید 🙁🥺
.
.
.
پدر نیکولای برای اون یه ماشین هدیه فرستاد...
نیکولای ماشین رو دید سوئیچ رو از بادیگاردای پدرش گرفت و ماشینو قفل کرد و رفت خونه...
برای پدرش یه کارت تشکر فرستاد...
وسیله های خونه رو فروخت و وسیله های خودشو نگه داشت و گذاشت تو ی ماشینش...
خونه رو هم فروخت...
میگفت چون من تمام لحظه های اون خونه رو با مادر و پدرم سپردم و حالا که اون خونه توست ارث به من رسیده من نمیخوام توش زندگی کنم و برا همین خونه رو فروختم...
نیکولای باز هم فکرش مشغول لوسی بود انگار عاشقش شده بود...
بعد از اینکه پول خونه به دستش رسید، سوار ماشینش شد و رفت جلو در خونه ی لوسی و ماشینو خاموش کرد عقب ماشین برا خودش تخت درست کرده بود که اونجا بخوابه...
رفت به مغازه و برا خودش یه بتری ویسکی خرید اون شب اونقدر خورد که دیگه متوجه هیچی نميشود خونه ی لوسی ویلایی بود...
نیکولای به گوشش خورد صدای"آه..آه" میومد
نیکولای به طور دزدکی وارد خونه شد...
رفت در خونه باز بود رفت تو،..
در اتاقو با لگد باز کرد لوسی با یه پسره ی دیگه بود نیکولای شروع به دادو بیداد کرد
_نیکولای: لوسی این چه کاریه تو با من بودی این چه وعضشه تو ناموس منی!!🤬
÷لوسی: نیکولای حالت خوبه؟! این شرو ور ها چیه تف میدی؟!! من فقط با تو یه شب خوابیدم!!
@پسره: مرتیکه با چه اجازه ای وارد خونه دوس دخترم شدی هان؟!!؟
_نیکولای: الان بهت اجازه رو میفهمونم بی ناموس ک..ص کش!!😡
ادامش بعد از اینکه سه تا لایک خورد 😊😉
بوس بهتون 😚
حمایت کنید 🙁🥺
۳.۰k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.