ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا
اَلسلامُ عَلی الحُسین وَعَلی علی بن الحُسین
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین الذين بذلو مهجهم دون الحسين عليه السلام
هرشب بخشی از ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا را با تأمل و دقت مطالعه کنیم
ج. ملاقاتهای مسیر راه مکه تا کربلا
9. عبید اللّه بن حرّ
در قصر بنی مقاتل، حضرت امام حسین علیه السلام حجّاج بن مسروق را نزد عبید اللّه بن حرّ جعفی فرستاد.
عبید اللّه پرسید: ای حجّاج بن مسروق چه پیامی آورده ای؟ گفت: هدیه و کرامتی اگر پذیرا باشی! این حسین است که تو را به یاری خود خوانده است. اگر او را یاری کنی، مأجور خواهی بود و اگر کشته گردی به فیض شهادت نائل خواهی آمد.
عبید اللّه گفت: به خدا سوگند! از کوفه خارج نشدم، مگر اینکه دیدم جماعت کثیری به قصد جنگیدن با حسین بیرون می آیند و شیعیان او را مخذول ساخته، فهمیدم که حسین کشته خواهد شد. و چون من قدرت بر یاری او را ندارم، مایل نیستم نه او مرا ببیند و نه من او را.
حجّاج بن مسروق نزد امام بازگشت و پاسخ عبید اللّه بن حرّ را به عرض امام رساند.
آن حضرت با عده ای از اهل بیت و یارانش برخاست و به خیمه عبید اللّه بن حر رفت و در قسمت بالای مجلس در جایی که برای او تهیه شده بود، نشست.
عبید اللّه بن حر می گوید: من در طول عمرم هرگز کسی را همانند حسین علیه السلام ندیدم. وقتی نگاهم به او افتاد در آن لحظه که به سوی خیمه ام می آمد، آن منظره و هیئت گیرایی داشت که در هیچ چیزی آن جاذبه وجود نداشت و چنان رِقّتی در من پدیدار شد که تاکنون هرگز نسبت به کسی در من این گونه رقّت پیدا نشده بود. آن لحظه ای که مشاهده نمودم امام حسین علیه السلام راه می رفت و کودکان [و جوانان ]پروانه وار گرد شمع وجودش حرکت می کردند، به محاسنش نظر کردم همانند بال غراب سیاه بود. عرض کردم: آیا این رنگ سیاهی موی شما است یا اثر خضاب است؟
فرمود: «ای پسر حُر! پیری ام فرا رسید.» متوجه شدم که اثر خضاب است.
آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: «ای پسر حُر! اهل شهر شما به من نامه نوشتند که به یاری من هماهنگ اند و از من خواستند تا نزد آنها بیایم؛ ولی به آنچه وعده داده بودند، وفا نکردند. و تو [نیز] دارای گناهان زیادی هستی(49). آیا نمی خواهی به وسیله توبه آن اعمال ناشایسته را از بین ببری؟»
عبید اللّه گفت: «چگونه جبران آن همه گناه ممکن است ای پسر پیامبر!» حضرت فرمود: «فرزند دختر پیامبرت را یاری کن!»
وَعَلی اُولاد الـحسین وعَلی اَصحاب الحُسین الذين بذلو مهجهم دون الحسين عليه السلام
هرشب بخشی از ملاقات های امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا را با تأمل و دقت مطالعه کنیم
ج. ملاقاتهای مسیر راه مکه تا کربلا
9. عبید اللّه بن حرّ
در قصر بنی مقاتل، حضرت امام حسین علیه السلام حجّاج بن مسروق را نزد عبید اللّه بن حرّ جعفی فرستاد.
عبید اللّه پرسید: ای حجّاج بن مسروق چه پیامی آورده ای؟ گفت: هدیه و کرامتی اگر پذیرا باشی! این حسین است که تو را به یاری خود خوانده است. اگر او را یاری کنی، مأجور خواهی بود و اگر کشته گردی به فیض شهادت نائل خواهی آمد.
عبید اللّه گفت: به خدا سوگند! از کوفه خارج نشدم، مگر اینکه دیدم جماعت کثیری به قصد جنگیدن با حسین بیرون می آیند و شیعیان او را مخذول ساخته، فهمیدم که حسین کشته خواهد شد. و چون من قدرت بر یاری او را ندارم، مایل نیستم نه او مرا ببیند و نه من او را.
حجّاج بن مسروق نزد امام بازگشت و پاسخ عبید اللّه بن حرّ را به عرض امام رساند.
آن حضرت با عده ای از اهل بیت و یارانش برخاست و به خیمه عبید اللّه بن حر رفت و در قسمت بالای مجلس در جایی که برای او تهیه شده بود، نشست.
عبید اللّه بن حر می گوید: من در طول عمرم هرگز کسی را همانند حسین علیه السلام ندیدم. وقتی نگاهم به او افتاد در آن لحظه که به سوی خیمه ام می آمد، آن منظره و هیئت گیرایی داشت که در هیچ چیزی آن جاذبه وجود نداشت و چنان رِقّتی در من پدیدار شد که تاکنون هرگز نسبت به کسی در من این گونه رقّت پیدا نشده بود. آن لحظه ای که مشاهده نمودم امام حسین علیه السلام راه می رفت و کودکان [و جوانان ]پروانه وار گرد شمع وجودش حرکت می کردند، به محاسنش نظر کردم همانند بال غراب سیاه بود. عرض کردم: آیا این رنگ سیاهی موی شما است یا اثر خضاب است؟
فرمود: «ای پسر حُر! پیری ام فرا رسید.» متوجه شدم که اثر خضاب است.
آنگاه امام حسین علیه السلام فرمود: «ای پسر حُر! اهل شهر شما به من نامه نوشتند که به یاری من هماهنگ اند و از من خواستند تا نزد آنها بیایم؛ ولی به آنچه وعده داده بودند، وفا نکردند. و تو [نیز] دارای گناهان زیادی هستی(49). آیا نمی خواهی به وسیله توبه آن اعمال ناشایسته را از بین ببری؟»
عبید اللّه گفت: «چگونه جبران آن همه گناه ممکن است ای پسر پیامبر!» حضرت فرمود: «فرزند دختر پیامبرت را یاری کن!»
۱۳.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.