p¹
p¹
ویو ات
انیو من ات هستم ۱۸ سالمه من با خواهر و برادرم مستقل زندگی میکنیم سوجین ۱۷ سالشه و جونگکوک ۲۵
اون دوتا خرس قطبی خوابیدن و من بدبخت باید برم مدرسه الان حس یونا رو درک میکنم
سوجین سگ شانس امروز معلم اونا نمیاد نمیره مدرسههه
جونگکوک هم که امروز نمیره سرکار (سوجین و ات باهم توی مدرسن)
رفتم دوش گرفتمو چون میدونستم خرس قطبی ها بیدار نمیشن هرکاری کنم بیدار نمیشن سشوار روشن کردم برگشتم دیدم نه مث اینکه مردن یه تکون نخوردن رفتم لباس پوشیدمو کولم رو برداشتم و رفتم اسنپ گرفتم و رفتم
ویو یونا
انیو من ۱۸ سالمه و یونا هستم و با ات توی یک مدرسم
من مستقل زندگی میکنم و امروز باید برم مدرسههه رفتم حموم و اومدم بیرون و موهامو خشک کردمو لباس پوشیدمو کولم برداشتمو رفتم اسنپ گرفتم و رفتم
ویو یونا
بالاخره رسیدم مدرسه فک کنم ات رفته تو
ویو ات
داشتم کرایه رو میدادم که یهو یونا رو دیدم و اونم منو دید یه سلام ریز دادم و منتظر یونا موندم تا اونم کرایه رو بده
ویو یونا
یهو دیدم ات منو دید و یه سلام ریز داد منم کرایه رو دادم و رفتم پیشش
یونا:های
ات:های گوسفند
یونا:بریم دیگه
ات:بریم گوسفند
یونا: ببعی
______
ویو جونگکوک
بیدار شدم دیدم این خروس بی محل روم دراز کشیده پرتش کردم اون ور و رفتم دستشویی..... رفتم یه شیرموز درست کنم
کوک:خرووووس.....خروووووووس.....قد قد کن بشنونممم
سوجین: مرگ و قد قد بزار بکپم
کوک: افرین خروس خوب گفتی قد قد
سوجین:دیوث
کوک:خودتی
سوجین:پس تو هم از الان میشی کله پاچه
کوک: مگ من تویم
سوجین:مگ من خروس نبودم؟
کوک:افرین خودت لقبتو دیگه یاد گرفتی
سوجین: کله پاچه
ویو سوجین
رفتم دسشویی ..... اومدم بیرون و موهامو شونه کردم و یه چایی و بيسکوئيت واس خودم درست کردم و با کوک گفتم
سوجین: کله پاچه
کوک: ها خروس
سوجین: ات کو
کوک: رفته مدرسه
سوجین:عاها
کوک: خروس مگ تو نباید میرفتی مدرسه
سوجین: چرا ولی معلممون نمیاد
کوک: عاها
سوجین: من بعد صبحونه میرم با دوستم بیرون بعد میرم دنبال ات بعد بر میگردم
کوک: باش زود بیا منم یه سر میرم بار پیش جیمین و ته
ات: باش
کوک:بیا این کلیدو بگیر اگ زود تر از من رسیدین کلید داشته باشین ممکنه کارم طول بکشه تو زود تر میری یا من
سوجین: نه من دوستم میاد دنبالم رانندگی بلده از همونجا ۳ نفره با ات میرسونه مارو
کوک: باش
______
کوک: من آمادم خدافظ
سوجین: باش
_______
ویو کوک
رفتم پایین دیدم یه پسره با ماشینش جلو خونمون وایساده اینگار منتظر کسیه شک کردم بهش یه زنگ بزنم به تهیونگ بگم دیر تر میام
ته:علو
کوک: علو میگم من دیر تر میام یه کاری برام پیش اومده
ته: ولی
کوک: خدافظ
ته: باش خدافظ
_____
رفتم قایم شدم یجا که سوجین نبینه و منتظر موندم
یهو دیدم کههه:/
____
بای بای ما رفتیم😂
ویو ات
انیو من ات هستم ۱۸ سالمه من با خواهر و برادرم مستقل زندگی میکنیم سوجین ۱۷ سالشه و جونگکوک ۲۵
اون دوتا خرس قطبی خوابیدن و من بدبخت باید برم مدرسه الان حس یونا رو درک میکنم
سوجین سگ شانس امروز معلم اونا نمیاد نمیره مدرسههه
جونگکوک هم که امروز نمیره سرکار (سوجین و ات باهم توی مدرسن)
رفتم دوش گرفتمو چون میدونستم خرس قطبی ها بیدار نمیشن هرکاری کنم بیدار نمیشن سشوار روشن کردم برگشتم دیدم نه مث اینکه مردن یه تکون نخوردن رفتم لباس پوشیدمو کولم رو برداشتم و رفتم اسنپ گرفتم و رفتم
ویو یونا
انیو من ۱۸ سالمه و یونا هستم و با ات توی یک مدرسم
من مستقل زندگی میکنم و امروز باید برم مدرسههه رفتم حموم و اومدم بیرون و موهامو خشک کردمو لباس پوشیدمو کولم برداشتمو رفتم اسنپ گرفتم و رفتم
ویو یونا
بالاخره رسیدم مدرسه فک کنم ات رفته تو
ویو ات
داشتم کرایه رو میدادم که یهو یونا رو دیدم و اونم منو دید یه سلام ریز دادم و منتظر یونا موندم تا اونم کرایه رو بده
ویو یونا
یهو دیدم ات منو دید و یه سلام ریز داد منم کرایه رو دادم و رفتم پیشش
یونا:های
ات:های گوسفند
یونا:بریم دیگه
ات:بریم گوسفند
یونا: ببعی
______
ویو جونگکوک
بیدار شدم دیدم این خروس بی محل روم دراز کشیده پرتش کردم اون ور و رفتم دستشویی..... رفتم یه شیرموز درست کنم
کوک:خرووووس.....خروووووووس.....قد قد کن بشنونممم
سوجین: مرگ و قد قد بزار بکپم
کوک: افرین خروس خوب گفتی قد قد
سوجین:دیوث
کوک:خودتی
سوجین:پس تو هم از الان میشی کله پاچه
کوک: مگ من تویم
سوجین:مگ من خروس نبودم؟
کوک:افرین خودت لقبتو دیگه یاد گرفتی
سوجین: کله پاچه
ویو سوجین
رفتم دسشویی ..... اومدم بیرون و موهامو شونه کردم و یه چایی و بيسکوئيت واس خودم درست کردم و با کوک گفتم
سوجین: کله پاچه
کوک: ها خروس
سوجین: ات کو
کوک: رفته مدرسه
سوجین:عاها
کوک: خروس مگ تو نباید میرفتی مدرسه
سوجین: چرا ولی معلممون نمیاد
کوک: عاها
سوجین: من بعد صبحونه میرم با دوستم بیرون بعد میرم دنبال ات بعد بر میگردم
کوک: باش زود بیا منم یه سر میرم بار پیش جیمین و ته
ات: باش
کوک:بیا این کلیدو بگیر اگ زود تر از من رسیدین کلید داشته باشین ممکنه کارم طول بکشه تو زود تر میری یا من
سوجین: نه من دوستم میاد دنبالم رانندگی بلده از همونجا ۳ نفره با ات میرسونه مارو
کوک: باش
______
کوک: من آمادم خدافظ
سوجین: باش
_______
ویو کوک
رفتم پایین دیدم یه پسره با ماشینش جلو خونمون وایساده اینگار منتظر کسیه شک کردم بهش یه زنگ بزنم به تهیونگ بگم دیر تر میام
ته:علو
کوک: علو میگم من دیر تر میام یه کاری برام پیش اومده
ته: ولی
کوک: خدافظ
ته: باش خدافظ
_____
رفتم قایم شدم یجا که سوجین نبینه و منتظر موندم
یهو دیدم کههه:/
____
بای بای ما رفتیم😂
۷.۰k
۰۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.