𝓉𝒽ℯ ℴ𝓃𝓁𝓎 𝓅𝒽ℴ𝓉ℴ 𝓁ℯ𝒻𝓉 p¹²

مین دول(مادر بزرگ) ویو
درسته همون طور ک حدس میزدم
پ:خیلی خب زودتر خودتونو برسونید*لبخند
درسته داجونگ هم بالاخره فهمید اما دیر فهمید حالا چطور میخاد بچگی زیبای اینارو برگردونه(پدربزرگ)
م:خوش بگذره*لبخند
داجونگ ویو
مین دول درست میگفت تهیونگ عاشق آچاس و ب خاطر همین...
فلش بک زمانی ک داجونگ میخاست تهیونگ رو بفرسته فرانسه بعد از سردی های تهیونگ
راوی ویو
اتاق مشترک مین دول و داجونگ
پ:تهیونگ باید بره فرانسه اون جانشین منه باید از الان وارد کار ها بشه درس بخونه و با محیط اونجا آشنا شه *عصبی
م:چرا نمیفهمی اون بخاطر آچا اینکارو کرد نمیخواست آچا ضربه ببینه*اعصبانی داد
داجونگ عصبی بود و دستش رو توی موهاش فرو برد و مثل دیوانه ها راه میرفت
پ:اون باید بره و اینک امکان نداره اینطور باشه باشه هم تهیونگ باید بره*با تن صدایی ک هعی بالاتر میره
م:اونا همو دوست دارن چرا نمی فهمیییی؟*اعصبانی و با داد
مین جونگ از اتاق بیرون میره و ب سمت اتاق نوه کوچولوش حرکت میکنه تا اونو دلداری بده
اتمام فلش بک
دا جونگ ویو
درسته.....همیشه حق با مین دول بوده....من مقصر تمام این قضایام متاسفم....من...من...واقعا متاسفم
.
.
.
اینجوری پیش بره نمیزارم بد جاییم قط میکنم آخه این چ جورشه دیگ؟؟
اصلا شرط میزارم
لایک:۸
کامنت:۱۲