مافیای یونگی پارت 35
یونگی:خودم نشستم روندم سمت مهمونی
ا/ت:به دستاش نگا کردم خیلی دراز کشیده بودن رگ هاش خیلی خوب بود لعنتی
یونگی:اونجا وقتی رفتیم از کنارم جم نمیخوری فهمیدی
ا/ت:من جایی نمیرم اگه خودت گمشی نری عروسی هم گفتی میرم بیام دو ساعت بود پیدات نشد
یونگی:این یکی فرق داره اونجا پر آدم های مافیا هس که میتونن بهت آسیب بزنن
ا/ت: چرا میخوان فقط به من نزدیک بشن اون همه آدم
یونگی:پوزخند زدم کیتن من بزرگ ترین مافیای سئول هستم به خاطر اینکه به خوان به من آسیب بزنن از تو استفاده میکنن البته برا من مهم نیستی ولی خودت هرکاری میکنی بکن میخوای کنارم بمون نمیخوای برو
ا/ت:با حرفاش خشک زد اون بزرگ ترین مافیا هس شت نمیتونستم اینو بفهمم خودم اومدم بهش نگا کردم پس اگه برات مهم نیستم چرا منو میبری بزار بمونم خونه
یونگی:فک نمیکردم اینقد زرنگ باشه(تو دلش)
خب میمون از اونجایی که زنم هستی باید بیای
ا/ت:میدونی چیه هرچه زودتر میخوام بمیرم تا بیشتر با تو عوضی زندگی نکنم
یونگی:از حدت نگذر پیاده شو کم غر بزن
ا/ت:پیاده شدم پیراهنم رفته بود بالا کشیدم پایین درستش کردم
یونگی:اومدم دستش گرفتم
ا/ت:حرصی چشام بستم چیزی نگفتم باهاش رفتم تو
مهمونی خیلی بزرگ و شیک بود آروم به نظر میومد یکم خوشحال شدم با وارد شدنمون همه برگشت سمتمون و احترام گذاشتن
یونگی:پوزخند زدم رف شدم رفتم جایی که برام بود وایسادم
ا/ت:کنار یونگی بودم حوصله سر بود ولی از اینکه آروم بوو خوشحال شدم باز یهو یکی اومد دستش شونم گذاش برگشتم سمتش هیونجین بود لبخند زدم هایی
هیونجین؛اووو بیبین کی اینجاس(لبخند
ا/ت: خوشتیپ شده بود خوشحال شدم برا اومدنش اون واقعا خوب بود باهام خوشم میومد ازش نمیدونستم قراره توعم بیای(عکس لباس هاش میزارم
هیونجین:خوشحال نشدی برم
ا/ت:نه نه اینجا خیلی حوصله سر بره
یونگی:حرصم میگرف با هر حرفاشون
ا/ت:یهو یه پسر خوشتیپ جذاب ولی ترسناک وارد شد باز همه مث اینکه یونگی احترام گذاشتن پاشدن جز یونگی گیج شده بودم که اون کیه سمت هیونجین برگشتم تو میدونی اون کیه (عکس پسره رو میزارم)
هیونجین:عا اون دشمن یونگی هس همچنین بعد یونگی اونم بزرگ ترین مافیا هس و خیلی هم خطرناک(آروم
ا/ت:اها فهمیدم
هیونیجن:آره و این مهمونی رو اون خواسته
ا/ت:میخواستم بحرفم که با اومدن اون پسر روبه رو یونگی ساکت شدم
هوانگ:اووو بیبین کی اینجاس مین یونگی(پوزخند
یونگی:پوزخند نگاش کردم میبینم که هنوز زنده ای دفعه پیش خون ریزی زیادی داشتی
ا/ت:آب دهنم قورت دادم ساکت حرف هاشون گوش میکردم میترسیدم یه جورایی
هوانگ:نه من هنوز زندم و تا تورو نکشم هیچ وقت نمیمیرم
یونگی:تموم تلاشت رو بکن خوشم میاد(پوزخند
هوانگ:نگاهم افتاد به دختره کنارش ایشون کی باشن بهش نزدیک میشدم
یونگی:کمر ا/ت رو گرفتم خودم چسبوندم اون زنم هس
هوانگ:اوم خیلی خوشگل به نظر میاد دوس دارم مزش رو بچشم
کاتتتتت اینم از این پارت ببخشید دیر گذاشتم ولی بن شده بودم یکی گزارش داده بود ویسگون بالا نمیومد
شرط ها
۱۰۰ کامنت
۱۵ لایک
ا/ت:به دستاش نگا کردم خیلی دراز کشیده بودن رگ هاش خیلی خوب بود لعنتی
یونگی:اونجا وقتی رفتیم از کنارم جم نمیخوری فهمیدی
ا/ت:من جایی نمیرم اگه خودت گمشی نری عروسی هم گفتی میرم بیام دو ساعت بود پیدات نشد
یونگی:این یکی فرق داره اونجا پر آدم های مافیا هس که میتونن بهت آسیب بزنن
ا/ت: چرا میخوان فقط به من نزدیک بشن اون همه آدم
یونگی:پوزخند زدم کیتن من بزرگ ترین مافیای سئول هستم به خاطر اینکه به خوان به من آسیب بزنن از تو استفاده میکنن البته برا من مهم نیستی ولی خودت هرکاری میکنی بکن میخوای کنارم بمون نمیخوای برو
ا/ت:با حرفاش خشک زد اون بزرگ ترین مافیا هس شت نمیتونستم اینو بفهمم خودم اومدم بهش نگا کردم پس اگه برات مهم نیستم چرا منو میبری بزار بمونم خونه
یونگی:فک نمیکردم اینقد زرنگ باشه(تو دلش)
خب میمون از اونجایی که زنم هستی باید بیای
ا/ت:میدونی چیه هرچه زودتر میخوام بمیرم تا بیشتر با تو عوضی زندگی نکنم
یونگی:از حدت نگذر پیاده شو کم غر بزن
ا/ت:پیاده شدم پیراهنم رفته بود بالا کشیدم پایین درستش کردم
یونگی:اومدم دستش گرفتم
ا/ت:حرصی چشام بستم چیزی نگفتم باهاش رفتم تو
مهمونی خیلی بزرگ و شیک بود آروم به نظر میومد یکم خوشحال شدم با وارد شدنمون همه برگشت سمتمون و احترام گذاشتن
یونگی:پوزخند زدم رف شدم رفتم جایی که برام بود وایسادم
ا/ت:کنار یونگی بودم حوصله سر بود ولی از اینکه آروم بوو خوشحال شدم باز یهو یکی اومد دستش شونم گذاش برگشتم سمتش هیونجین بود لبخند زدم هایی
هیونجین؛اووو بیبین کی اینجاس(لبخند
ا/ت: خوشتیپ شده بود خوشحال شدم برا اومدنش اون واقعا خوب بود باهام خوشم میومد ازش نمیدونستم قراره توعم بیای(عکس لباس هاش میزارم
هیونجین:خوشحال نشدی برم
ا/ت:نه نه اینجا خیلی حوصله سر بره
یونگی:حرصم میگرف با هر حرفاشون
ا/ت:یهو یه پسر خوشتیپ جذاب ولی ترسناک وارد شد باز همه مث اینکه یونگی احترام گذاشتن پاشدن جز یونگی گیج شده بودم که اون کیه سمت هیونجین برگشتم تو میدونی اون کیه (عکس پسره رو میزارم)
هیونجین:عا اون دشمن یونگی هس همچنین بعد یونگی اونم بزرگ ترین مافیا هس و خیلی هم خطرناک(آروم
ا/ت:اها فهمیدم
هیونیجن:آره و این مهمونی رو اون خواسته
ا/ت:میخواستم بحرفم که با اومدن اون پسر روبه رو یونگی ساکت شدم
هوانگ:اووو بیبین کی اینجاس مین یونگی(پوزخند
یونگی:پوزخند نگاش کردم میبینم که هنوز زنده ای دفعه پیش خون ریزی زیادی داشتی
ا/ت:آب دهنم قورت دادم ساکت حرف هاشون گوش میکردم میترسیدم یه جورایی
هوانگ:نه من هنوز زندم و تا تورو نکشم هیچ وقت نمیمیرم
یونگی:تموم تلاشت رو بکن خوشم میاد(پوزخند
هوانگ:نگاهم افتاد به دختره کنارش ایشون کی باشن بهش نزدیک میشدم
یونگی:کمر ا/ت رو گرفتم خودم چسبوندم اون زنم هس
هوانگ:اوم خیلی خوشگل به نظر میاد دوس دارم مزش رو بچشم
کاتتتتت اینم از این پارت ببخشید دیر گذاشتم ولی بن شده بودم یکی گزارش داده بود ویسگون بالا نمیومد
شرط ها
۱۰۰ کامنت
۱۵ لایک
۱۶.۸k
۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.