ارباب من . پارت ¹
خسته از شرکت برگشته بود . لنگ زده خودش رو روی تخت نرم و گرمش انداخت و چشم هاشو بست اما به حس له شدن چیز نرمی زیر تنش بلند شد و نشست . توی شوک بود ؛ این دیگه چیه؟!
___
چشم های گردشو اروم باز کرد و مو به تنش سیخ شده بود
اروم گریش گرفت
سرش رو از لای پنجه های کوچیکش بالا اورد و به مرد زیبای روبه روش نیم نگاهی انداخت و بیخیال خوابید . تازه به خودش اومد و با شوک پرید کنار
___
+ گربه توی اتاق من چی میخواد(داد
تهیونگ لرزید و چشماش پر از اشک شد
جونگکوک عصبی گربه رو نگاه میکرد و دستاشو برد زیر بغلش و بلندش کرد
+ هی تو . چطور اومدی داخل؟
ته چشماشو محکم بسته بود
کوک به خودش اومد
+اینقد خستم دارم با یه گربه بحث میکنم
نیشخندی زد و خوابید
ته شوکه نگاهش میکرد
کوک اونو کشید تو اغوشش و پلک هاشو روی همدیگه گذاشت.
صبح :
چشم های گردشو باز کرد و حس کرد جسمی تو بغلشه
دستشو حرکت داد و انگشتش به نیپ.ل های ته برخورد کرد
سرشو اورد پایین و یه پسر کوچولو ی خوشکل با موهای قهوه ای تو بغلش دید
بدنش فوق الاده سفید بود
کوک تو افکار خودش بود که چشمش به گوش های پسرک برخورد کرد
___
چشم های گردشو اروم باز کرد و مو به تنش سیخ شده بود
اروم گریش گرفت
سرش رو از لای پنجه های کوچیکش بالا اورد و به مرد زیبای روبه روش نیم نگاهی انداخت و بیخیال خوابید . تازه به خودش اومد و با شوک پرید کنار
___
+ گربه توی اتاق من چی میخواد(داد
تهیونگ لرزید و چشماش پر از اشک شد
جونگکوک عصبی گربه رو نگاه میکرد و دستاشو برد زیر بغلش و بلندش کرد
+ هی تو . چطور اومدی داخل؟
ته چشماشو محکم بسته بود
کوک به خودش اومد
+اینقد خستم دارم با یه گربه بحث میکنم
نیشخندی زد و خوابید
ته شوکه نگاهش میکرد
کوک اونو کشید تو اغوشش و پلک هاشو روی همدیگه گذاشت.
صبح :
چشم های گردشو باز کرد و حس کرد جسمی تو بغلشه
دستشو حرکت داد و انگشتش به نیپ.ل های ته برخورد کرد
سرشو اورد پایین و یه پسر کوچولو ی خوشکل با موهای قهوه ای تو بغلش دید
بدنش فوق الاده سفید بود
کوک تو افکار خودش بود که چشمش به گوش های پسرک برخورد کرد
۱۱.۷k
۱۴ شهریور ۱۴۰۳
comments
no_comment