حلقه های مافیا(part ³⁰)
کوک ویو(۷ شب)
دیشب چون نمیخواستم با ا.ت دعوام نشه نیومدم عمارت و توی عمارت یونگی خوابیدم
(نکته:کوک ماجرای جاندی و یونگی رو میدونه)
البته زیادم مهم نیس حتی اگه به مامان باباشم بگه کاری نمیتونن بکنن میخوام ببینم ا.ت برای اینکه مامان باباشو ببینه حاضر چه کارایی بکنه
ا.ت ویو
ا.ت:خب همه چی رو آماده کردم!
وقتی کوک رفت تا صبح خوابم نبرد داشتم فکر میکردم چکار کنم که بذاره مامان بابامو ببینم و یه همه ی خدمتکارا گفتم برن تو اتاقاشون و نمیخواد کاری کنن خودم شام درست کردم و یه میز عاشقانه چیدم کل راهرو پر از گل پر پر کردم تا یکم مخشو بزنم بزاره مامان بابامو ببینم
ا.ت: الان…باید برم خودمو اوکی کنم
پله هارو طی کردم رفتم داخل اتاق یه لباس خوشگل انتخاب کردم(اسلاید ۲) گذاشتم رو تخت یه دوش ۱۵ مینی گرفتم موهامو خشک کردم نشستم پشت میزآرایشی یه میکاپ نسبتا ملایم ۱۵ مینی کردم(اسلاید ۳) موهامو شونه کردم و ریختم تو کمرم چون موهام لخت بودن نیازی به اتو و برس حرارتی نداشتم لباسمو پوشیدم رفتم پایین ساعت ۸:۰۰ رو نشون میداد دقیقا همون لحظه بود که صدای باز شدن درو شنیدم…
دیشب چون نمیخواستم با ا.ت دعوام نشه نیومدم عمارت و توی عمارت یونگی خوابیدم
(نکته:کوک ماجرای جاندی و یونگی رو میدونه)
البته زیادم مهم نیس حتی اگه به مامان باباشم بگه کاری نمیتونن بکنن میخوام ببینم ا.ت برای اینکه مامان باباشو ببینه حاضر چه کارایی بکنه
ا.ت ویو
ا.ت:خب همه چی رو آماده کردم!
وقتی کوک رفت تا صبح خوابم نبرد داشتم فکر میکردم چکار کنم که بذاره مامان بابامو ببینم و یه همه ی خدمتکارا گفتم برن تو اتاقاشون و نمیخواد کاری کنن خودم شام درست کردم و یه میز عاشقانه چیدم کل راهرو پر از گل پر پر کردم تا یکم مخشو بزنم بزاره مامان بابامو ببینم
ا.ت: الان…باید برم خودمو اوکی کنم
پله هارو طی کردم رفتم داخل اتاق یه لباس خوشگل انتخاب کردم(اسلاید ۲) گذاشتم رو تخت یه دوش ۱۵ مینی گرفتم موهامو خشک کردم نشستم پشت میزآرایشی یه میکاپ نسبتا ملایم ۱۵ مینی کردم(اسلاید ۳) موهامو شونه کردم و ریختم تو کمرم چون موهام لخت بودن نیازی به اتو و برس حرارتی نداشتم لباسمو پوشیدم رفتم پایین ساعت ۸:۰۰ رو نشون میداد دقیقا همون لحظه بود که صدای باز شدن درو شنیدم…
۵.۵k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.