هوپ. اره عزیزم
ا.ت. سلام من ا.تم
بورام. چه دختر خوبی عزیزم بیا داخل .
دست عمو رو گرفتم و رفتیم داخل
هوپ. ا.ت این هوانگ سو هست پسرم
ا.ت. سلام
هوانگ سو. سلام
بورام. عزیزم وسایلتو میتونی بزاری تو اتاق طبقه بالا
ا.ت. خیلی ممنون خاله .
رفتم طبقه بالا و وسایلم رو گذاشتم و اومدم بیرون
هوانگ سو. ا.ت همراهم بیا
ا.ت. من؟ باشه
رفتم تو اتاق هوانگ سو اتاقش قرمز سفید بود
هوانگ سو. چند سالته؟
ا.ت. ۱۹
هوانگ. پس اونی من میشی من ۱۵ سالمه
ا.ت. خوشبختم(خنده)
هوانگ سو. گیم بلدی؟
ا.ت. اره
هوانگ سو. پس بزن بریم
ا.ت. رفتارات شبیه باباته(خنده*
هوانگ سو(خنده*
هدفون هامون رو گذاشتیم و باهم گیم زدیم
هوانگ سو. اههههه اولین نفری بودی که شکستم دادی
ا.ت. خب دیگه ما اینیم
هوانگ سو . خیلی خب بریم ناهار بخوریم
ا.ت. باشه
رفتیم رو میز نشستیم و ناهار خوردیم
بورام. معلومه خیلی باهم صمیمی شدین
ا.ت. اره!
ناهار تموم شد رفتم تو اتاق
ا.ت. دلم براش تنگ شده
و بهش زنگ زدم بعد از چند دقیقه جواب داد
ا.ت. سلام
شوگا. سلام
ا.ت. بابا
شوگا. هوم
ا.ت. سیگار نکشیا؟ مشروبم نخور من نگرانتم
شوگا. وادفاک....به تو چه بچه
ا.ت. من دخترتم باید نگران بابام باشم خیلی دلم برات تنگ شده
شوگا. خب
ا.ت. دوست دارم ولی بهم قل بده که نکشی
شوگا. قل میدم
ا.ت. افرین بای بابای
شوگا ویو.
دختره دیونع(خنده)
پرش زمانی به شب
ا.ت ویو
نمیتونستم بدون بابا یونگی بخوابم خیلی سخت خوابم برده بود تا اینکه صبح بلند شدم و همه کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین
ا.ت. صبح بخیر
هوپ. صبح بخیر ا.ت
بورام. صبح بخیر عزیزم
بورام. بیا صبحانه بخور
ا.ت. نه ممنونم من سیرم ، عمو هوپی میشه منو ببری پیشه بابام
هوپ. ا.ت مطمئنی؟
ا.ت. اره
هوپ. باشه
رفتم وسایلم رو جمع کردم و دست عمو هوپی رو گرفتم از هوانگ سو خاله بورام خدافظی کردم که هوانگ سو صدام کرد
هوانگ سو . ا.ت
ا.ت. بله
هوانگ سو. این برای توعه
دیدم یه دستبند با مهره های سیاه و گله بابونه کوچیک
ا.ت. ممنونم خیلی قشنگه
هوانگ سو. خواهش میکنم(لبخند خجالتی)
ا.ت. خدافظ خانواده جانگ
بورام. خدافظ(لبخند)
خیلی خوشحال بودم که دارم میرم پیشه بابایی وقتی عمو منو رسوند پریدم داخل و رفتم سریع بقل بابا و رو پاهاش نشستم
ا.ت. سلام بابا جونم دلم برات تنگ شده بود
شوگا. سلام
ا.ت. تو باز داری مشروب میخوری؟ صبحانه اصلا خوردی؟
شوگا. نه
ا.ت. هااا صبحانه نخورده کی اینو میخوره رفتم از اشپز خونه یه کیک اوردم و گذاشتم تو بشقاب و برا بابا اوردم
ا.ت. بخور
شوگا. من سیرم
ا.ت. یعنی چی سیری بزار خودم بهت بدم
چنگال رو گرفتم و گذاشتم تو دهنش
شوگا. گفتم نمیخورم
ا.ت. باید بخوری
شوگا(خنده لثه ای)
تا اخر کیک رو دادم خورد
بعدش کله صورتمو بوسید که یهو لبم رو بوسید
ا.ت(تعجب)
و...
بورام. چه دختر خوبی عزیزم بیا داخل .
دست عمو رو گرفتم و رفتیم داخل
هوپ. ا.ت این هوانگ سو هست پسرم
ا.ت. سلام
هوانگ سو. سلام
بورام. عزیزم وسایلتو میتونی بزاری تو اتاق طبقه بالا
ا.ت. خیلی ممنون خاله .
رفتم طبقه بالا و وسایلم رو گذاشتم و اومدم بیرون
هوانگ سو. ا.ت همراهم بیا
ا.ت. من؟ باشه
رفتم تو اتاق هوانگ سو اتاقش قرمز سفید بود
هوانگ سو. چند سالته؟
ا.ت. ۱۹
هوانگ. پس اونی من میشی من ۱۵ سالمه
ا.ت. خوشبختم(خنده)
هوانگ سو. گیم بلدی؟
ا.ت. اره
هوانگ سو. پس بزن بریم
ا.ت. رفتارات شبیه باباته(خنده*
هوانگ سو(خنده*
هدفون هامون رو گذاشتیم و باهم گیم زدیم
هوانگ سو. اههههه اولین نفری بودی که شکستم دادی
ا.ت. خب دیگه ما اینیم
هوانگ سو . خیلی خب بریم ناهار بخوریم
ا.ت. باشه
رفتیم رو میز نشستیم و ناهار خوردیم
بورام. معلومه خیلی باهم صمیمی شدین
ا.ت. اره!
ناهار تموم شد رفتم تو اتاق
ا.ت. دلم براش تنگ شده
و بهش زنگ زدم بعد از چند دقیقه جواب داد
ا.ت. سلام
شوگا. سلام
ا.ت. بابا
شوگا. هوم
ا.ت. سیگار نکشیا؟ مشروبم نخور من نگرانتم
شوگا. وادفاک....به تو چه بچه
ا.ت. من دخترتم باید نگران بابام باشم خیلی دلم برات تنگ شده
شوگا. خب
ا.ت. دوست دارم ولی بهم قل بده که نکشی
شوگا. قل میدم
ا.ت. افرین بای بابای
شوگا ویو.
دختره دیونع(خنده)
پرش زمانی به شب
ا.ت ویو
نمیتونستم بدون بابا یونگی بخوابم خیلی سخت خوابم برده بود تا اینکه صبح بلند شدم و همه کارای لازم رو انجام دادم و رفتم پایین
ا.ت. صبح بخیر
هوپ. صبح بخیر ا.ت
بورام. صبح بخیر عزیزم
بورام. بیا صبحانه بخور
ا.ت. نه ممنونم من سیرم ، عمو هوپی میشه منو ببری پیشه بابام
هوپ. ا.ت مطمئنی؟
ا.ت. اره
هوپ. باشه
رفتم وسایلم رو جمع کردم و دست عمو هوپی رو گرفتم از هوانگ سو خاله بورام خدافظی کردم که هوانگ سو صدام کرد
هوانگ سو . ا.ت
ا.ت. بله
هوانگ سو. این برای توعه
دیدم یه دستبند با مهره های سیاه و گله بابونه کوچیک
ا.ت. ممنونم خیلی قشنگه
هوانگ سو. خواهش میکنم(لبخند خجالتی)
ا.ت. خدافظ خانواده جانگ
بورام. خدافظ(لبخند)
خیلی خوشحال بودم که دارم میرم پیشه بابایی وقتی عمو منو رسوند پریدم داخل و رفتم سریع بقل بابا و رو پاهاش نشستم
ا.ت. سلام بابا جونم دلم برات تنگ شده بود
شوگا. سلام
ا.ت. تو باز داری مشروب میخوری؟ صبحانه اصلا خوردی؟
شوگا. نه
ا.ت. هااا صبحانه نخورده کی اینو میخوره رفتم از اشپز خونه یه کیک اوردم و گذاشتم تو بشقاب و برا بابا اوردم
ا.ت. بخور
شوگا. من سیرم
ا.ت. یعنی چی سیری بزار خودم بهت بدم
چنگال رو گرفتم و گذاشتم تو دهنش
شوگا. گفتم نمیخورم
ا.ت. باید بخوری
شوگا(خنده لثه ای)
تا اخر کیک رو دادم خورد
بعدش کله صورتمو بوسید که یهو لبم رو بوسید
ا.ت(تعجب)
و...
۶.۰k
۰۳ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.