معلم جذاب من
فیک : معلم جذاب من
پارت یک
ا.ت ویو
امروز رفتم مدرسه .... دوستم لارا رو دیدم
#سلام ا.ت
+سلام
#امروز امتحان داریم
+وای شت من نخوندم
زنگ خورد و رفتیم سر کلاس
آقای جونگ کوک اومد
&خوب بچه ها مداد ها دستتون باشه امتحان داریم
+(باید تقلب کنم اگه اینکار رو نکنم پدرم تا حد مرگ میزنتم .... برگه ها رو گرفتم و خواستم دفترم رو باز کنم که
&پارک ا.ت ؟تقلب ؟خودت میدونی من خیلی حساسم پس چرا تقلب کردی هااا(آخرش رو با داد گفت )
+.........
&زود باش برو دفتر
+اما.. آقا ...
&حرف نباشه
+چ..چشم
وسایلم رو جمع کردم و رفتم تو دفتر که کوک هم پشت سرم اومد
رو به روم وایساد و شروع کرد به داد زدن
&چرا تقلب کردی هاااننننن؟
+(از شدت بغض نمیتونستم حرف بزنم )
&فهمیدم بغض کرده پس صدام رو پایین آوردم
&زنگ میزنم به بابات
+آقا.... ل..ل... لطفاً (ترسیده )
&زنگ زدم
-بله ؟؟؟
&آقای پارک ؟
-بله خودم هستم
&به مدرسه بیاین باید یه صحبت با هاتون داشته باشم
پدر ا.ت اومد
&(تا ا.ت رو دید نگاهی کرد که منم ترسیدم )
-خوب چیشده؟
&ا.ت تقلب کرده
-ا.ت ؟دخترم ؟چرا تقلب کردی مگه من باهات کار نکردم
+(بغض ا.ت ترکید )ب...ب...بل..بله بابا
&ا.ت چرا گریه میکنی ؟
-عامم چیزی نیست .
پدر ا.ت رفت ...
&ا.ت بمون کارت دارم
+ببخشید دیگه تکرار نمیشه
&از پدرت میترسی ؟
+.........
&خوب مشکلی نیست
ا.ت رنگش پریده بود .... خیلی نگرانش بودم
ا.ت ویو
خیلی حالم بد بود
+م...م..میشه ب...برم آب بخورم ؟
&همینجا بمون خودم برات میارم
+ممنون
&براش آب آوردم
+عاممم .... اجازه هست دارو هام رو بخورم؟
&بخور
+ممنون (تعظیم کوتاه )
ویو شب
من امشب میخوام معامله کنم و ا.ت رو برای خودم کنم
رفتم و در خونه رو زدم
-سلام
&سلام
-چرا اومدی اینجا ؟؟
&اومدم دخترت رو ببرم
-ببرش
&بیا اینم پولش
پولش رو دادم و رفتم تو اتاق ا.ت .... که پدرش اومد تو اتاق
-نیازی نیست دارو بیهوشی بزنی
&چرا؟؟
-داروهاش خیلی سنگینه برا همین حالا حالا ها بیدار نمیشه
رفتم و سوار ماشین شدم سر ا.ت رو روی پاهام گذاشتم .... تا رسیدیم عمارت
ا.ت رو بردم تو اتاقش
ویو صبح ا.ت بیدار شده بود ..........
پارت یک
ا.ت ویو
امروز رفتم مدرسه .... دوستم لارا رو دیدم
#سلام ا.ت
+سلام
#امروز امتحان داریم
+وای شت من نخوندم
زنگ خورد و رفتیم سر کلاس
آقای جونگ کوک اومد
&خوب بچه ها مداد ها دستتون باشه امتحان داریم
+(باید تقلب کنم اگه اینکار رو نکنم پدرم تا حد مرگ میزنتم .... برگه ها رو گرفتم و خواستم دفترم رو باز کنم که
&پارک ا.ت ؟تقلب ؟خودت میدونی من خیلی حساسم پس چرا تقلب کردی هااا(آخرش رو با داد گفت )
+.........
&زود باش برو دفتر
+اما.. آقا ...
&حرف نباشه
+چ..چشم
وسایلم رو جمع کردم و رفتم تو دفتر که کوک هم پشت سرم اومد
رو به روم وایساد و شروع کرد به داد زدن
&چرا تقلب کردی هاااننننن؟
+(از شدت بغض نمیتونستم حرف بزنم )
&فهمیدم بغض کرده پس صدام رو پایین آوردم
&زنگ میزنم به بابات
+آقا.... ل..ل... لطفاً (ترسیده )
&زنگ زدم
-بله ؟؟؟
&آقای پارک ؟
-بله خودم هستم
&به مدرسه بیاین باید یه صحبت با هاتون داشته باشم
پدر ا.ت اومد
&(تا ا.ت رو دید نگاهی کرد که منم ترسیدم )
-خوب چیشده؟
&ا.ت تقلب کرده
-ا.ت ؟دخترم ؟چرا تقلب کردی مگه من باهات کار نکردم
+(بغض ا.ت ترکید )ب...ب...بل..بله بابا
&ا.ت چرا گریه میکنی ؟
-عامم چیزی نیست .
پدر ا.ت رفت ...
&ا.ت بمون کارت دارم
+ببخشید دیگه تکرار نمیشه
&از پدرت میترسی ؟
+.........
&خوب مشکلی نیست
ا.ت رنگش پریده بود .... خیلی نگرانش بودم
ا.ت ویو
خیلی حالم بد بود
+م...م..میشه ب...برم آب بخورم ؟
&همینجا بمون خودم برات میارم
+ممنون
&براش آب آوردم
+عاممم .... اجازه هست دارو هام رو بخورم؟
&بخور
+ممنون (تعظیم کوتاه )
ویو شب
من امشب میخوام معامله کنم و ا.ت رو برای خودم کنم
رفتم و در خونه رو زدم
-سلام
&سلام
-چرا اومدی اینجا ؟؟
&اومدم دخترت رو ببرم
-ببرش
&بیا اینم پولش
پولش رو دادم و رفتم تو اتاق ا.ت .... که پدرش اومد تو اتاق
-نیازی نیست دارو بیهوشی بزنی
&چرا؟؟
-داروهاش خیلی سنگینه برا همین حالا حالا ها بیدار نمیشه
رفتم و سوار ماشین شدم سر ا.ت رو روی پاهام گذاشتم .... تا رسیدیم عمارت
ا.ت رو بردم تو اتاقش
ویو صبح ا.ت بیدار شده بود ..........
۴۸۱
۱۸ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.