𝐀𝐥𝐨𝐧𝐞 𝐢𝐧 𝐬𝐞𝐨𝐮𝐥 𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧=۶ 𝐏𝐚𝐫𝐭=۲۴
وقتی مکهاشو اونجوری توی صورتش میریخت دلم رو تیگه تیکه میکرد
یهو به خودم اومدم دیدم دارم برای عکس تهیونگ غش و ضعف میرم
_خداشفات بده گمشو از این تفکرات چرت بیا بیرون
گوشی رو خاموش گردم و انداختم کنار
پا شدم که حاضر شم نه میخواستم خیلی مجلسی و زرق و پرقی باشم نه هم که خیلی خیلی ساده
پس یک شرتک لی که ابی تیره بود یک تیشرت جذب نیم تنه مشکی پوشیدم که روش به کره ای چیزی نوشته بود جوراب های سیاهمم که تا روی زانوم بود به همراه کتونی هام پام کردم موهامو هم با کش به شکل گشاد پایین بستم چون هنوز تابستون نشده بود و هوا گاهی سرد میشد یک سوییشرت کمی بلند که روی باسنم رو میگرفت پوشیدم و گوشی مو برداشتم رفتم پایین
جئونگ_بالاخره اومدی؟بدو بریم دیر شد
_بریم بریم اومدم
رفتیم بیرون در خونه رو قفل کردیم و سوار ون شدیم و رفتیم کمپانی
از شیشه به خیابون نگاه میکردم که جئونگ سر صحبتو باز کرد
جئونگ_یک سوال داشتم ا.ت
_بپرس جونم
جئونگ_توی کنسرت چند سال پیش که اونجا انگار بعد از سال ها بود کنسرت داشتن پسرا
_بی تی اس منظورته؟
جئونگ_اره
_خب
جئونگ_انگاری اونجا تهیونگ به همه اعلام کرد که تو دوست دخترشی درسته؟
_هوم....اون کنسرت فردای روزی بود که بهم خیانت کرد و فهمیدم که عاشقم نیست منم اون روز فقط برای خراب نشدن کنسرت کاری نکردم ولی وقتی به همه اعلام کرد نتونستم بمونم و فرار کردم از اونجا بعد هم که.....
جئونگ_از خوابگاه رفتی
_درسته
جئونگ_خب چرا بهت خیانت کرد
_نمیدونم با اینکه هم خودش همم پسرا همش میگن اون نمیخاست خیانت کنه و اینا ببخشش ولی من نمیتونم این ۴ سال عذابی که کشیدم رو فراموش کنم و ببخشمش اون منو با یک هرزه مقایسه کرده
جئونگ_به نظر من تهیونگ حق یک فرصت رو داره که باهاش حرف بزنی و از زبون خودش بشنوی ماجرارو هوم؟به نظرم این کار خیلی بهتره تا اینکه بهش حق انتخاب نمیدی و خودت با حرف خودت پیش میری....چون این وسط معلومه هم خودت هنوز عاشقشی هم اون دیوانه وار دوست داره
_ش.شاید حق با تو باشه....باید یک فرصت بهش بدم....اما برای اینکه بفهمم واقعا قضیه چیه به همین سرعت نمیبخشمش
جئونگ_اره....فقط بهش این اجازه رو بده که باهات حرف بزنه اخه من میدونم که تا الان حتی احازه تنها حرفی رو بهش نمیدادی
سرپ رو پایین انداختم حق داشت واقعا حتی یک بار هم اجازه صحبت بهش رو نمیدادم و همیشه حق به جانب تصمیم میگرفتم اما امروز میخام از فرصت استفاده کنم و بفهمم که واقعا مشکل از من بوده یا اون.....
بالاخره رسیدیم کمپانی
توی سالن میخواستیم با جئونگ بریم به سمت اتاق پیدینیم که توی راه رو دیدمش با نگاهی خاص مث همیشه نگام کرد اما نمیدونم این چی بود که سریع نگاهش رو ازم گرفت و راهشو کج کرد به سمت اتاق پیدینیم
اهمیتی ندادم......
یهو به خودم اومدم دیدم دارم برای عکس تهیونگ غش و ضعف میرم
_خداشفات بده گمشو از این تفکرات چرت بیا بیرون
گوشی رو خاموش گردم و انداختم کنار
پا شدم که حاضر شم نه میخواستم خیلی مجلسی و زرق و پرقی باشم نه هم که خیلی خیلی ساده
پس یک شرتک لی که ابی تیره بود یک تیشرت جذب نیم تنه مشکی پوشیدم که روش به کره ای چیزی نوشته بود جوراب های سیاهمم که تا روی زانوم بود به همراه کتونی هام پام کردم موهامو هم با کش به شکل گشاد پایین بستم چون هنوز تابستون نشده بود و هوا گاهی سرد میشد یک سوییشرت کمی بلند که روی باسنم رو میگرفت پوشیدم و گوشی مو برداشتم رفتم پایین
جئونگ_بالاخره اومدی؟بدو بریم دیر شد
_بریم بریم اومدم
رفتیم بیرون در خونه رو قفل کردیم و سوار ون شدیم و رفتیم کمپانی
از شیشه به خیابون نگاه میکردم که جئونگ سر صحبتو باز کرد
جئونگ_یک سوال داشتم ا.ت
_بپرس جونم
جئونگ_توی کنسرت چند سال پیش که اونجا انگار بعد از سال ها بود کنسرت داشتن پسرا
_بی تی اس منظورته؟
جئونگ_اره
_خب
جئونگ_انگاری اونجا تهیونگ به همه اعلام کرد که تو دوست دخترشی درسته؟
_هوم....اون کنسرت فردای روزی بود که بهم خیانت کرد و فهمیدم که عاشقم نیست منم اون روز فقط برای خراب نشدن کنسرت کاری نکردم ولی وقتی به همه اعلام کرد نتونستم بمونم و فرار کردم از اونجا بعد هم که.....
جئونگ_از خوابگاه رفتی
_درسته
جئونگ_خب چرا بهت خیانت کرد
_نمیدونم با اینکه هم خودش همم پسرا همش میگن اون نمیخاست خیانت کنه و اینا ببخشش ولی من نمیتونم این ۴ سال عذابی که کشیدم رو فراموش کنم و ببخشمش اون منو با یک هرزه مقایسه کرده
جئونگ_به نظر من تهیونگ حق یک فرصت رو داره که باهاش حرف بزنی و از زبون خودش بشنوی ماجرارو هوم؟به نظرم این کار خیلی بهتره تا اینکه بهش حق انتخاب نمیدی و خودت با حرف خودت پیش میری....چون این وسط معلومه هم خودت هنوز عاشقشی هم اون دیوانه وار دوست داره
_ش.شاید حق با تو باشه....باید یک فرصت بهش بدم....اما برای اینکه بفهمم واقعا قضیه چیه به همین سرعت نمیبخشمش
جئونگ_اره....فقط بهش این اجازه رو بده که باهات حرف بزنه اخه من میدونم که تا الان حتی احازه تنها حرفی رو بهش نمیدادی
سرپ رو پایین انداختم حق داشت واقعا حتی یک بار هم اجازه صحبت بهش رو نمیدادم و همیشه حق به جانب تصمیم میگرفتم اما امروز میخام از فرصت استفاده کنم و بفهمم که واقعا مشکل از من بوده یا اون.....
بالاخره رسیدیم کمپانی
توی سالن میخواستیم با جئونگ بریم به سمت اتاق پیدینیم که توی راه رو دیدمش با نگاهی خاص مث همیشه نگام کرد اما نمیدونم این چی بود که سریع نگاهش رو ازم گرفت و راهشو کج کرد به سمت اتاق پیدینیم
اهمیتی ندادم......
۳۶.۲k
۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.