ری اکشن بی تی اس : وقتی تو دعوا یه دونه میزنن تو گوشت و تا ۳ ماه باهاشون حرف نمیزنی😥 🍹《درخواستی》
نامجون:ا.ت کافیه دیگه!داری عصبانیم میکنی! تو: دلم میخواد نامی:باشه خودت خواستی!
جین:(میبینه که داری میری بیرون) جین:کجا؟ (جوابشو ندادی)(پا میشه و دستتو میگیره)جین:گفتم کجا؟(یکم بلندتر) تو :هیچ ربطی به تو نداره (میکشتت سمت خودشو و لبت رو میبوسه)
یونگی:(از وقتی باهاش قهر کرده بودی تو یه اتاق جدا میخوابیدی یه شب که خوابیده بودی تو اتاقت، حس کردی دوتا دست دور کمرت حلقه زدن اما اهمیت ندادی چون اونا دستتای یونگی بودن)
جیهوپ:تو مدتی که باهاش قهر بودی سرما خورده بودی سرما خوردگیت شدید بود یه شب خیلی حالت بد بود که هوپی متوجه شد زود اومد پیشت و وقتی فهمید تب داری بردتت بیمارستان
جیمین:تو مدتی که باهاش قهر بودی زیاد میرفتی بیرون و چت میکردی ولی جیمین زیاد اهمیت نمیداد تا اینکه یه روز تغیبت کرد و فهمید دوستات پسرن دوید سمتت دست گرفت و کشید بوسیدت و رفتین خونه
تهیونگ :وقتی از کمپانی میومد شام و درست کرده بودی و روی میز گذاشته بودی و خودت رفته بودی دیگه نمیتونست تحمل کنه وقتی از کمپانی اومد مستقیم رفت سمت اتاق و دید تو خوابیدی و پتو روته آروم اومد سمتت پتو رو کنار زد و ترو برگردوند و بوسیدت و گفت:باهام قهری؟ تو:نه
جونگکوک:تو داشتی تلویزیون میدیدی و تلویزیون آهنگ گذاشته بود جونگکوک هم تازه از کمپانی اومده بود که دید داری با آهنگه لبخونی میکنی آروم داشت نگات میکرد و اومد پیشت نشست آنقدر سرگرم آهنگ شدی بودی که اصلا متوجه نشدی که جونگکوک بغلت کرده سرتو برگردوندی و دیدی جونگکوک لبات رو بوسید
لطفا لایک کنیدممنون💋
جین:(میبینه که داری میری بیرون) جین:کجا؟ (جوابشو ندادی)(پا میشه و دستتو میگیره)جین:گفتم کجا؟(یکم بلندتر) تو :هیچ ربطی به تو نداره (میکشتت سمت خودشو و لبت رو میبوسه)
یونگی:(از وقتی باهاش قهر کرده بودی تو یه اتاق جدا میخوابیدی یه شب که خوابیده بودی تو اتاقت، حس کردی دوتا دست دور کمرت حلقه زدن اما اهمیت ندادی چون اونا دستتای یونگی بودن)
جیهوپ:تو مدتی که باهاش قهر بودی سرما خورده بودی سرما خوردگیت شدید بود یه شب خیلی حالت بد بود که هوپی متوجه شد زود اومد پیشت و وقتی فهمید تب داری بردتت بیمارستان
جیمین:تو مدتی که باهاش قهر بودی زیاد میرفتی بیرون و چت میکردی ولی جیمین زیاد اهمیت نمیداد تا اینکه یه روز تغیبت کرد و فهمید دوستات پسرن دوید سمتت دست گرفت و کشید بوسیدت و رفتین خونه
تهیونگ :وقتی از کمپانی میومد شام و درست کرده بودی و روی میز گذاشته بودی و خودت رفته بودی دیگه نمیتونست تحمل کنه وقتی از کمپانی اومد مستقیم رفت سمت اتاق و دید تو خوابیدی و پتو روته آروم اومد سمتت پتو رو کنار زد و ترو برگردوند و بوسیدت و گفت:باهام قهری؟ تو:نه
جونگکوک:تو داشتی تلویزیون میدیدی و تلویزیون آهنگ گذاشته بود جونگکوک هم تازه از کمپانی اومده بود که دید داری با آهنگه لبخونی میکنی آروم داشت نگات میکرد و اومد پیشت نشست آنقدر سرگرم آهنگ شدی بودی که اصلا متوجه نشدی که جونگکوک بغلت کرده سرتو برگردوندی و دیدی جونگکوک لبات رو بوسید
لطفا لایک کنیدممنون💋
۶.۷k
۰۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.