^°پارت 8😈💔^°
^°پارت 8😈💔^°
علامت ها(لیا~ کوک+ تهیونگ ☆هان ته جو--)
~نمیدونستم چرا حالت تهوع گرفتم یهو شک کردم نکنه از جونگکوک حاملم
فورا اماده شدم و رفتم داروخونه
سلام ببخشید یه بی بی چک بهم میدین
&چشم
~ممنون
گرفتم و رفتم خونه تست دادم و منتظر بودم علامتش بیاد
خدایاا امیدوارم حامله نباشم
اووففف
نه من نمیتونم نگاه کنم
ولش کن نگاه میکنم
رفتم جلو و نگاه کردم دوتا خط بود من حاملم
چیی من حاملم امکان ندارع باید سقطش کنم ارع
رفتم رو تخت و نشستم گریع کردم
☆بابا تو چرا خانواده جئون رو کشتی
--پسرم ببین قضیع اونجور که فکر میکنی نیست
☆من و اقای جئون با هم دوستای خیلی صمیمی بودیم ولی اون عاشق کسس بود ک من عاشقش بود بر همین عشق چشممو کور کرده بود و یه شب ک مست بود رفتم در خونش و...
☆بابا من اصلا مامانمو یادم نیست
و شبیه هیچ کدوم شما نیستم اخه چرا
و اینکه سر میز جونگکوک یه قاب عکس دیدم و حس کردم یکی از اونا منم و خیلی برام اشنا بودن
--وقتی تهیونگ اینجور گفت یاد گذشته افتادم و فورا بحثو عوض کردم
(روز بعد^_^)
..
شرط پارت بعد
۲۵لایک
۲۵کامنت
علامت ها(لیا~ کوک+ تهیونگ ☆هان ته جو--)
~نمیدونستم چرا حالت تهوع گرفتم یهو شک کردم نکنه از جونگکوک حاملم
فورا اماده شدم و رفتم داروخونه
سلام ببخشید یه بی بی چک بهم میدین
&چشم
~ممنون
گرفتم و رفتم خونه تست دادم و منتظر بودم علامتش بیاد
خدایاا امیدوارم حامله نباشم
اووففف
نه من نمیتونم نگاه کنم
ولش کن نگاه میکنم
رفتم جلو و نگاه کردم دوتا خط بود من حاملم
چیی من حاملم امکان ندارع باید سقطش کنم ارع
رفتم رو تخت و نشستم گریع کردم
☆بابا تو چرا خانواده جئون رو کشتی
--پسرم ببین قضیع اونجور که فکر میکنی نیست
☆من و اقای جئون با هم دوستای خیلی صمیمی بودیم ولی اون عاشق کسس بود ک من عاشقش بود بر همین عشق چشممو کور کرده بود و یه شب ک مست بود رفتم در خونش و...
☆بابا من اصلا مامانمو یادم نیست
و شبیه هیچ کدوم شما نیستم اخه چرا
و اینکه سر میز جونگکوک یه قاب عکس دیدم و حس کردم یکی از اونا منم و خیلی برام اشنا بودن
--وقتی تهیونگ اینجور گفت یاد گذشته افتادم و فورا بحثو عوض کردم
(روز بعد^_^)
..
شرط پارت بعد
۲۵لایک
۲۵کامنت
۱۰.۶k
۲۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.