ارباب من پارت 10
ارباب من پارت 10
ویو ا.ت
صبح که از خواب بیدار شدم چشمام باد کرده بود چون کل شب رو فقط داشتم گریه میکردم رفته خودمو جمع و جور کردم و رفتم پایین صبحونه خوردم و وقتی دوباره به اون قضیه فکر میکردم گریم میگرفت
پرش به چند ساعت بعد
بابای ا.ت:ا.تتت برو وسایلتو جمع کن دارن میرسن
ا.ت:من نمیخوام برم پیش یه غریبه چرا نمیفهمی(گریه و داد)
بابای ا.ت:خفه شو برو گمشو دختره عوضی
رفتم بالا و بزور وسایلمو جمع کردم و لباسمو پوشیدم بعد چند مین اومدن و یه مرد خیییلیی جذاب هم اونجا بود
ا.ت تو ذهنش:وایییی این چقدر کراشه ولی من چی دارم میگم این کجاش جذابه اه(گمشو بابا از خدات باشه)
ا.ت:من حاضر شدم(بغض)
بابای ا.ت:خوبه خب آقای جئون این دخترمه که گفته بودید
کوک:باشه خب برو سوار ماشین شو(سرد)
ا.ت:باشه(بغض)
(سوار ماشین شدن)
تو راه هیچ چیزی نمیگفتیم که بلخره رسیدیم
ا.ت:واییی چه عمارت بزرگیهههه(آروم گفت)
کوک: آجومااا
آجوما:بله پسرم
کوک:به ایشون قوانین اینجارو بگو
آجوما:چشم حتما خب دخترم بیا تا قوانینو بهت بگم اول از همه وقتی وارد اتاق ارباب میشی باید اول در بزنی دوم هیچوقت سمت در قرمز نمیری اونجا وسایل مهمش هست سوم بدون اجازه پاتو بیرون عمارت نمیزاری چهار هر روز باید صبحونه آماده کنی و مسئول غذایی و ساعت ۷ باید بیدار شی
ا.ت:چشم ممنون(بغض)
آجوما:خب عزیزم امروز رو گقتن میتونی استراحت کنی و از فردا شروع کنی
ا.ت:ممنون فقط اتاقم کدومه؟
آجوما:طبقه بالا آخر راهرو
ا.ت:مرسی
رفتم تو اتاقم و خب اتاقش ساده بود تم سفید داشت بد نبود رفتم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون...
شرایط: لایک:۱۵ کامنت:۱۲
#آرمی#کیم_نامجون#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جان_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس#فن_ساین#بی_تی_اس_فن##تهکوک#ویمین#وی_کوک#سپ#یونمین#کیپاپ#کمپانی#هوپی#موچی#بانی#ته#کوک#فیک#اسمات#قلب_بنفش#کوکی#هایب#فندوم#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#v
#Army#kim_namjon#kim_sokjin#min_yongi#jung_hosok_park_jimin#kim_taehyung#jeon_jungkook#bts
ویو ا.ت
صبح که از خواب بیدار شدم چشمام باد کرده بود چون کل شب رو فقط داشتم گریه میکردم رفته خودمو جمع و جور کردم و رفتم پایین صبحونه خوردم و وقتی دوباره به اون قضیه فکر میکردم گریم میگرفت
پرش به چند ساعت بعد
بابای ا.ت:ا.تتت برو وسایلتو جمع کن دارن میرسن
ا.ت:من نمیخوام برم پیش یه غریبه چرا نمیفهمی(گریه و داد)
بابای ا.ت:خفه شو برو گمشو دختره عوضی
رفتم بالا و بزور وسایلمو جمع کردم و لباسمو پوشیدم بعد چند مین اومدن و یه مرد خیییلیی جذاب هم اونجا بود
ا.ت تو ذهنش:وایییی این چقدر کراشه ولی من چی دارم میگم این کجاش جذابه اه(گمشو بابا از خدات باشه)
ا.ت:من حاضر شدم(بغض)
بابای ا.ت:خوبه خب آقای جئون این دخترمه که گفته بودید
کوک:باشه خب برو سوار ماشین شو(سرد)
ا.ت:باشه(بغض)
(سوار ماشین شدن)
تو راه هیچ چیزی نمیگفتیم که بلخره رسیدیم
ا.ت:واییی چه عمارت بزرگیهههه(آروم گفت)
کوک: آجومااا
آجوما:بله پسرم
کوک:به ایشون قوانین اینجارو بگو
آجوما:چشم حتما خب دخترم بیا تا قوانینو بهت بگم اول از همه وقتی وارد اتاق ارباب میشی باید اول در بزنی دوم هیچوقت سمت در قرمز نمیری اونجا وسایل مهمش هست سوم بدون اجازه پاتو بیرون عمارت نمیزاری چهار هر روز باید صبحونه آماده کنی و مسئول غذایی و ساعت ۷ باید بیدار شی
ا.ت:چشم ممنون(بغض)
آجوما:خب عزیزم امروز رو گقتن میتونی استراحت کنی و از فردا شروع کنی
ا.ت:ممنون فقط اتاقم کدومه؟
آجوما:طبقه بالا آخر راهرو
ا.ت:مرسی
رفتم تو اتاقم و خب اتاقش ساده بود تم سفید داشت بد نبود رفتم و یه دوش ۱۰ مینی گرفتم و اومدم بیرون...
شرایط: لایک:۱۵ کامنت:۱۲
#آرمی#کیم_نامجون#کیم_سوکجین#مین_یونگی#جان_هوسوک#پارک_جیمین#کیم_تهیونگ#جئون_جونگکوک#بی_تی_اس#فن_ساین#بی_تی_اس_فن##تهکوک#ویمین#وی_کوک#سپ#یونمین#کیپاپ#کمپانی#هوپی#موچی#بانی#ته#کوک#فیک#اسمات#قلب_بنفش#کوکی#هایب#فندوم#نامجون#جین#شوگا#جیهوپ#جیمین#تهیونگ#جونگکوک#v
#Army#kim_namjon#kim_sokjin#min_yongi#jung_hosok_park_jimin#kim_taehyung#jeon_jungkook#bts
۸.۹k
۱۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.