پارت ³
پارت ³
ویو جیمین
بعد از این که اون ارمی رو دیدم رفتم سمت واحد کوک که دیدم یه چیز نرم به پام چسبید اونوگربه بود و چون در خونه اون ارمی که صاحبش بود باز بود بردمش پیش کوک تا وقتی صاحبش اومد بهش برش گردونم
*فهمیدین چی شد دیگه
ویو لیا
به خودم اومدم دیدیم شت من اونارو خونه خودم دعوت کردم و اونا هم در کمال تعجب قبول کردن
تو خونمم که نگار بمب ترکیده بود بدو بدو کل خونه رو تمیز کردمو برای شام پاستای کربونارا با مرغ سوخاری و تاکو درست کردم
( اگه نمیدونید پاستای کربونارا چیه ولاگ سفر کوکمین رو ببینین قسمت ۲)
همه چیز رو اوکی کردم فقط مونده بود خودم که آماده شم
لباسمو( عکس میزارم ) پوشیدم یکم آرایش کردم لوکا رو شونه کردم و غذا شو دادم
میز رو چیدمو منتظر زنگ در موندم
زینگ زینگ(مثلا زنگ دره🤣)
*اومدن هوفففففف لیا اروممم باششششش فقط یه شامه اوکییییی*
ویو لیا
درو باز کردم دیدم یه دست گل بزرگ دست جیمینه
خلاصه اومدن تو رفتیم سر میز
موقع غذا خوردن داشتن چشم و ابرو هاشون باهم دیگه حرف میزنم منم فک کردم غذام بد شده
لیا:ببخشید فک کنم دوست نداشتین الان زنگ میزنم غذا بیارن 😔(با لحن ناراحت و بغض)
کوکمین:نهههههه (با دهن پر)
کوک :مافقط برامون جای تعجب بود چون تا حالا همچین دست پخت به این خوبی رو نخورده بودیم
جیمی:اوهوم کوک راس میگه ببخشید که باعث شدیم ناراحت شی(با لحن تأسف )
لیا:نه نه اصلا اینطور نیست نیازی به معذرت خواهی نیس من متاسفم که باعث شدم اینجوری فک کنین 😔
کوک:هی هی آروم باش چیز نیس خب منو ببین بیاین فقط از غذا لذت ببریم هوم؟
لیا و جیمی: اوکی😁
بعد از غذا
لیا:خب فیلم بزارم ببینیم؟
کوکمین:خب راستش خیلی مزاحم ش...
لیا نزاشت حرفشون تموم شه گفت
لیا:اصلا مزاحم نیستن
فقط فیلم ترسناک بزارم دیگه؟
کوک:ارههه
جیمی:نههه من تنها میرم خونه میترسم خبببب
لیا :اوک...
کوک:جناب جیمین شما امشب خونه من میخوابین چون منم میترسم
جیمی :اوکی
لیا ویو
اینا پیش هم میخوابن من چه غلطی کنمممممم
ولی اگه بگم نه نمیشه پس گفتم
لیا: اوکی اممم میرم خوراکی بیارم
*رفتم رامن با پف فیل آوردم کوک فیلمو انتخاب کرده بود
میدونم شرایطو نمیرسونید
پس شرایط نداره
ویو جیمین
بعد از این که اون ارمی رو دیدم رفتم سمت واحد کوک که دیدم یه چیز نرم به پام چسبید اونوگربه بود و چون در خونه اون ارمی که صاحبش بود باز بود بردمش پیش کوک تا وقتی صاحبش اومد بهش برش گردونم
*فهمیدین چی شد دیگه
ویو لیا
به خودم اومدم دیدیم شت من اونارو خونه خودم دعوت کردم و اونا هم در کمال تعجب قبول کردن
تو خونمم که نگار بمب ترکیده بود بدو بدو کل خونه رو تمیز کردمو برای شام پاستای کربونارا با مرغ سوخاری و تاکو درست کردم
( اگه نمیدونید پاستای کربونارا چیه ولاگ سفر کوکمین رو ببینین قسمت ۲)
همه چیز رو اوکی کردم فقط مونده بود خودم که آماده شم
لباسمو( عکس میزارم ) پوشیدم یکم آرایش کردم لوکا رو شونه کردم و غذا شو دادم
میز رو چیدمو منتظر زنگ در موندم
زینگ زینگ(مثلا زنگ دره🤣)
*اومدن هوفففففف لیا اروممم باششششش فقط یه شامه اوکییییی*
ویو لیا
درو باز کردم دیدم یه دست گل بزرگ دست جیمینه
خلاصه اومدن تو رفتیم سر میز
موقع غذا خوردن داشتن چشم و ابرو هاشون باهم دیگه حرف میزنم منم فک کردم غذام بد شده
لیا:ببخشید فک کنم دوست نداشتین الان زنگ میزنم غذا بیارن 😔(با لحن ناراحت و بغض)
کوکمین:نهههههه (با دهن پر)
کوک :مافقط برامون جای تعجب بود چون تا حالا همچین دست پخت به این خوبی رو نخورده بودیم
جیمی:اوهوم کوک راس میگه ببخشید که باعث شدیم ناراحت شی(با لحن تأسف )
لیا:نه نه اصلا اینطور نیست نیازی به معذرت خواهی نیس من متاسفم که باعث شدم اینجوری فک کنین 😔
کوک:هی هی آروم باش چیز نیس خب منو ببین بیاین فقط از غذا لذت ببریم هوم؟
لیا و جیمی: اوکی😁
بعد از غذا
لیا:خب فیلم بزارم ببینیم؟
کوکمین:خب راستش خیلی مزاحم ش...
لیا نزاشت حرفشون تموم شه گفت
لیا:اصلا مزاحم نیستن
فقط فیلم ترسناک بزارم دیگه؟
کوک:ارههه
جیمی:نههه من تنها میرم خونه میترسم خبببب
لیا :اوک...
کوک:جناب جیمین شما امشب خونه من میخوابین چون منم میترسم
جیمی :اوکی
لیا ویو
اینا پیش هم میخوابن من چه غلطی کنمممممم
ولی اگه بگم نه نمیشه پس گفتم
لیا: اوکی اممم میرم خوراکی بیارم
*رفتم رامن با پف فیل آوردم کوک فیلمو انتخاب کرده بود
میدونم شرایطو نمیرسونید
پس شرایط نداره
۲.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.